فائزه المصری، خبرنگار صدای آمریکا
سال گذشته در بدترین شرایط تنش های جهانی در رابطه با جاه طلبی های هسته ای تهران، عکاس آمریکایی، مارک ادوارد هریس به ایران سفر کرد تا ببیند مردم داخل ایران چگونه مردمانی هستند و زندگی را چگونه می گذرانند. نتیجه این سفر مجموعه «داخل ایران» بود که نخستین مجموعه عکاسی معاصر از داخل کشوری محسوب می شود که در غرب کم تر توانسته اند آن را بشناسند یا حتی به خوبی درک کنند.
مارک ادوارد هریس، علاقه وافری به توام کردن کار جدی و ماجراجویی دارد. این حس ماجراجویی هنری او را به کشورهای مختلف و اماکن گوناگون برده است. در سال ۲۰۰۵ او به کره شمالی رفت و در مجموعه دیگری به نام « در درون کره شمالی» این دیده های خود را به تماشا گذاشته است.
هریس می گوید: « در واقع این سخنرانی پرزیدنت بوش در سال ۲۰۰۲ در رابطه با کشورهای محور شرارت بود که مرا به شدت نسبت به این کشورها و مردم آن کنجکاو کرد. همان موقع احساس ناراحت کننده ای به من دست داد؛ اینکه چند کشور تا به این حد متفاوت از یکدیگر را به این شکل فهرست وار گذاشتن و آن ها را زیر یک عنوان واحد و کلی قرار دادن. همین باعث شد که من به کره شمالی رفتم و کارم را از همانجا آغازکردم».
سال گذشته توجه هریس به ایران جلب شد: « من واقعا دلم می خواست که به داخل ایران بروم و از نزدیک شاهد روند زندگی و رفتار و کردار مردم آنجا باشم و شنیده هایم را در مقابل واقعیات قرار دهم».
هریس بیش از یک ماه در ایران به سر برد. اوعلاوه بر شهرهای مرکزی به نواحی مرزی هم سفر کرد و تا حد امکان از اماکن مختلف درون کشور دیدن کرد. او در این مورد می گوید:« من متوجه شدم که بهترین کار این است که ابتدا به مناطق مرکزی ایران مثل اصفهان، شیراز، کرمان و یزد سفر کنم تا بتوانم یک حس کامل اولیه نسبت به آن پیدا کنم. بر همین اساس من یک سفر دوم ترتیب دادم و به شهرهای مرزی سفر کردم. به مشهد و به مرز ایران و افغانستان و از آنجا به دریای خزر رفتم. بعد از آن به طرف همدان و سپس شهرهای مرزی ایران و عراق حرکت کردم».
نخستین سفر هریس از طریق هواپیما انجام شد اما وقتی برای بار دوم راهی سفر شد، به اجبار با اتومبیل از کرانه های دریای خزر تا آبهای اروند رود را پیمود. این فرصتی بود که او بهتر بتواند با مردم مناطق مختلف آشنا شود: « در طول این سفر من با کمبود بنزین مواجه بودم. این مسئله تعجب آور بود که این همه نفت در این منطقه وجود دارد اما مردم در این نواحی امکانات لازم و کافی برای تصفیه نفت ندارند. بنابراین مجبورند این نفت را صادر کنند. خلاصه مشکلات اساسی در این رابطه وجود داشت. بسیاری از پروازها لغو شدند و ما بالاخره مجبور شدیم با خودرو به سفر خودمان ادامه بدهیم».
مارک ادوارد هریس می گوید: « درباره مسائل و مشکلاتی که دولت ها با یکدیگر دارند واقعا چه میتوان گفت؟ من فکر نمی کنم تا کنون مردمی رئوف تر و مهربان تر از مردم ایران دیده باشم. مردمی بی نهایت کمک کننده و مهربان. همه آن ها اشتیاق به گفتگو با من داشتند. بسیاری از مردم به ویژه اهالی شهرهای بزرگ تر از دولت به شدت ناراحت و ناراضی بودند. من بسیار از آزادی بیانی که در آن جا وجود داشت شگفت زده شدم. به خصوص در مقایسه با کره شمالی که هیچ فردی حق بیان کلامی علیه دولت ندارد».
هریس از هر موضوعی که سر راه او قرار گرفت عکاسی کرده است. او می گوید که می خواهد عکس هایش واقعیت های جامعه امروز ایران را آشکار کنند.
یکی از تصاویر در یک بازار دختر بچه و مادرش را نشان می دهد. مادر این دختر بچه چادر- پوشش سنتی- به سر دارد، اما دخترک شلوار جین رنگ و رو رفته ای که یکی دوسال پیش مد روز بوده را پوشیده است و یک تی شرت با عکس میکی ماوس هم به تن دارد. این یک تضاد کامل را بین این مادر و دختر نشان می دهد.
آقای هریس می گوید زنان ایرانی خیلی بیشتر از آنچه او تصور می کرد آزاد و آشکار هستند: «زنان ایرانی خیلی پیچیده و در سطح بالا و بسیار تحصیل کرده هستند. من واقعا از این مسئله حیرت کردم که این زن ها بودند که برای بحث در مورد موضوعات مختلف با من پیشقدم می شدند. مثلا در اصفهان من با ۵ زن ایرانی که برای تعطیلات به آنجا آمده بودند آشنا شدم. آن ها خیلی دوست داشتند که حجاب ها را از سربردارند و در نتیجه حجاب هایشان را تا حد امکان به عقب سر می دادند. جین هایی که این زنان پوشیده بودند بسیار زیبا و مد روز بود. کفش هایشان هم همینطور و به حد کافی از لوازم آرایش و انگشترهای گوناگون هم استفاده کرده بودند. مانتوهایشان هم کمی تنگ تر از آن حدی بود که برای پوشش کامل بدن زن تعیین شده است».
هریس کوشیده است که تنوع مردم ایران را نیز تا حد امکان نشان دهد؛ چنانچه در این راه از تنوع بناها و ساختمان های تاریخی هم استفاده کرده است: « یکی از عکس های مورد علاقه خود من ، تصویر یک کارخانه حنا سازی در یزد است. در این کارخانه نوارهای نور از میان شبکه های سقف به داخل می تابد. دانه های حنا به کمک سنگ آسیای بزرگی سائیده می شوند ودر اثر حرکت آن ها گرد حنا در هوا پخش می شود. این یکی از رویایی ترین تصویرهایی بود که من تا آن موقع دیده بودم. هم چنین در شیراز یک زیارتگاه وجود دارد که هر گوشه آن با شیشه های بریده باشکوه تزئین شده است و نور از داخل این قطعات شیشه به زیباترین شکل عبور می کند. در این عبادتگاه های مختلف همه چیز به زیباترین شکل تزئین شده است. در همدان مقبره «مردچایی و استر» دو شخصیت تاریخ یهود تماشایی بود. من با خاخام همدان ملاقات کردم و از او عکس گرفتم و البته در هر گوشه و کناری معماری باعظمت و شکوهمندی هست که می توان با آن کار کرد».
برای هریس هم چنین این مسئله بسیار اعجاب انگیز بود که هنوز پس از سال ها، آثار جنگ هشت ساله ایران وعراق در هر گوشه و کناری به صورتی واضح و زنده نمایان است. هم در چشم انداز طبیعی و هم در روح و جسم مردم.
هریس می گوید: «در منطقه اروند رود می بینیم هنوز آثار توپ و تانک های جنگ باقی مانده. جنگی که بین ایران و عراق ازسال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ ادامه پیدا کرد. موضوع جالب توجه این است که همه جا مردم به این زیارتگاه ها می روند و یاد شهدا را زنده نگاه می دارند. انگار تمام وقایع این جنگ هنوز در ذهنیت این مردم به همان قدرت زمان جنگ باقی مانده است. برای ایرانیان، جنگ یک مسئله خیلی واقعی است و همیشه یکی از مهم ترین عوامل تفکر و فورموله کردن افکار سیاسی آن ها به شمار می رود».
عباس کیارستمی، فیلمساز ایرانی، پیشگفتار کتاب مجموعه عکاسی آقای هریس را نوشته است و از نگاه شگفت آور هریس تعریف کرده است. نگاهی که او به «زندگی» در تمام موضوع های خود داشته است. هریس می گوید خوشحال است که توانسته این کار مهم را انجام دهد. او سفر به ایران را تجربه ای رضایت بخش خوانده است؛ چه از نظر حرفه ای و چه از نظر حس ماجراجویی.