آرش سيگارچی از ۱۷ سالگی به روزنامه نگاری روی آورد و در طول سالهای گذشته با نشريات و روزنامه های گوناگونی همكاری داشته است. او در طی اين سالها به عنوان خبرنگار، مسئول بخش، سرپرست شورای نويسندگان و همچنين سردبير كار كرده كه پربارترين آنها، حضورش بعنوان سردبير روزنامه گيلان امروز بوده است.
وی در طول اين سالها اقدام به برگزاری كلاس های تئوری و عملی آموزش روزنامه نگاری نمود كه ماحصل اين كلاس ها تربيت روزنامه نگاران جوانی بود كه اينك در برخی از روزنامه های ايران فعال هستند. سيگارچی همچنين از وبلاگ نويسان مشهور ايرانی است كه فعاليت هايش در راستای آزادی بيان و ترويج انديشه بوده است.
همزمان با افزايش سانسور دولتی در سال ۲۰۰۵، آرش سيگارچی نيز بازداشت شد و حكومت ايران ابتدا او را به ۱۴ سال زندان محكوم كرد كه پس از فشار افكار عمومي، اين محكوميت به سه سال كاهش يافت.
آرش سيگارچی پس از ابتلا به بيماری و با استفاده از مرخصی پزشكی به آمريكا آمد و اكنون در اين کشور زندگی می کند. بهنود مکری گفتگويی را با آرش سيگارچی درباره روزنامه نگاری در ايران و حضور جوانان در اين عرصه در برنامه شباهنگ داشته که متن آن را ملاحظه می کنيد:
مکری: آقای سيگارچی برای اينكه در فرصت اندك مان بحث را از جايی شروع كنيم، خواهش می كنم برای ما توضيح بدهيد كه شغل يا حرفه روزنامه نگاری در ايران چگونه آغاز می شود ؟ آيا مراكز آموزشی برای اين امر وجود دارد؟
سيگارچی: روزنامه نگاری ايرانی نسبت به روزنامه نگاری كه در دنيا وجود دارد، يك روزنامه نگاری جوان است. اين به آن علت است كه تاريخ مطبوعات دنيا بيش از ۴۰۰ سال است، درحالی كه در ايران اولين روزنامه ۱۶۰ سال پيش منتشر شد و پس از آن انتشار روزنامه با وقفه هايی همراه بود بطوريكه روزنامه نگاری ايرانی در صد سال اخير منسجم شده است. شايد به همين دليل است كه روزنامه نگاری ايرانی بيشتر از وجه علمی، يك روزنامه نگاری تجربی شده است. به همين دليل در ايران ما تا سالها مركزی برای آموزش علمی علاقمندان نداشتيم و اولين بار در سال ۱۳۴۵ با تاسيس دانشکده علوم اجتماعی آموزش روزنامه نگاری به روش علمی در ايران رسما آغاز شد که اتفاقا فارغ التحصيلان اين دانشکده الان جزو روزنامه نگاران برجسته کشور هستند.
متاسفانه اين دانشکده در سالهای پس از انقلاب تا مدتها تعطيل بود و همزمان با پايان جنگ ، در اواخر دهه شصت اين دانشکده مجدد کار خود را آغاز کرد و که در سالهای اخير بر فعاليت خود افزوده است. در حال حاضر غير از اين دانشکده ساير مراکز دانشگاهی نيز اقدام به آموزش روزنامه نگاری می کنند که می توانم به دانشگاه آزاد اشاره کنم. در اين مورد صدا و سيمای جمهوری اسلامی هم رشته روزنامه نگاری را آموزش می دهد. يک دانشکده هم مربوط به خبرگزاری جمهوری اسلامی ايران (ايرنا) بود که البته يکی دو سالی است فعاليت آن تعليق شده است. با وجود اين واحد های دانشگاهی، ما امروز در ايران با يک حقيقت مواجه هستيم که اين دانشکده ها روزنامه نگاران حرفه ای تربيت نمی کنند. دلايل زيادی برای ناکارآمدی دانشکده های روزنامه نگاری در ايران وجود دارد. که من به آنها اشاره خواهم کرد.
در ايران عموما دو مکتب رايج روزنامه نگاری وجود دارد اول مکتب روزنامه نگاری آمريکايی هاست که روزنامه نگاری را علم می دانند و به همين دليل از ۱۹۲۰ به آموزش تئوريک روزنامه نگارها اقدام کردند که حاصلش اين است که امروز در اين کشور بيش از چهارصد دانشکده روزنامه نگاری وجود دارد. در مقابل اين مکتب نيز مکتب روزنامه نگاری انگليسی قرار دارد که صرفا معتقد به تجربه در روزنامه نگاری است. اينچنين است که در انگلستان تا سال ۱۹۸۰ تنها پنج دانشکده روزنامه نگاری وجود داشت که امروز اين تعداد به ۳۰ دانشگاه رسيده است.
حال برگرديم به ايران. در ايران نه ما دنبال علم دانستن دانشگاه ها بوده ايم که سالها بر روی اين مساله کار کرده باشيم و نه تمرکزی بر روی جمع آوری تجربه ها شده است و به همين دليل امروز شاهديم که دانشگاه های ما روزنامه نگاری درس می دهند اما فارغ التحصيلان آن الزاما روزنامه نگار نيستند و در مقابل روزنامه نگاران تجربی ما هم از ضعف تئوريک رنج می برند.
مکری: به نکته مهمی توجه کرديد. گفتيد در دنيا بر علم بودن روزنامه نگاری تکيه دارند حال چرا در ايران اينگونه نيست و دانشگاه ها توان تربيت روزنامه نگاران علمی را ندارند؟
سيگارچی: ببينيد من يک آماری به شما می گويم که از خودم نيست. اين آماری است که از رئيس دانشکده ارتباطات وقت داشتم که می گفت از يکصد دانشجوی روزنامه نگاری تقريبا ده تا پانزده نفر می توانند روزنامه نگار شوند، دلايل زيادی برای اين مشکل وجود دارد. در ايران برای ورود به دانشگاه ها نياز به گذر از سد کنکور است. دانش آموزان رشته ادبيات و علوم انسانی معمولا در کنکور رشته های پر اهميتی چون حقوق، جامعه شناسی و تاريخ را بر می گزينند و به اين ترتيب کسانی که در اين رشته ها نمره نمی آورند در نهايت رشته روزنامه نگاری را انتخاب می کنند. بنابراين يک فاکتور مهم در اينجا لحاظ نمی شود. اين نکته مهم اين است که امروز در همه دنيا وجه اصلی روزنامه نگار شدن يک فرد را علاقه او به اين حرفه می دانند در حاليکه بخش اعظم ورودی دانشگاه های ما براساس اين معيار انتخاب نمی شود.
نکته ديگر اين است که در دانشگاه های ما منابع جديد روزنامه نگاری روز دنيا تدريس نمی شود. هنوز در کشور ما کتاب هايی که چند دهه پيش نوشته شده است، تدريس می شود اين در حالی است که هر هفته چند کتاب جديد درباره روزنامه نگاری به دنيا عرضه می شود.
اين ها تنها بخشی از دلايلی است که امروز شاهديم فارغ التحصيلان خبرنگاری از دانشگاه ها نمی توانند روزنامه نگاران خوبی از آب در بيايند. به هر حال فاصله زيادی بين اين فارغ التحصيلان و آنها که در تحريريه روزنامه ها کار می کنند وجود دارد. به همين دليل است که ميان ما روزنامه نگاران جمله ای رايج است که می گوييم دانشکده های روزنامه نگاری در ايران بجای تربيت روزنامه نگار، کارمند خبر تربيت می کنند اينها کسانی هستند که تعريف خبر را بخوبی می دانند اجزای ساختمان خبر، گزارش و مصاحبه را تشخيص می دهند اما از نوشتن خبر عاجز هستند.
مکری: اين وضعيت ما الان روزنامه نگاران جوان زيادی در ايران داريم که چه تجربی و چه علمی بکار روزنامه نگاری مشغول هستند. می شود توضيح دهيد که اکنون اين روزنامه نگاران در چه شرايطی کار می کنند و با چه مشکلاتی مواجه هستند؟
سيگارچی: ببينيد هر چه در تاريخ مطبوعات بوده ، در دوره آقای خاتمی وضع مطبوعات بهبود يافت. در دهه های اخير ما تنها در چند ماه منتهی به انقلاب و روزهای پس از آن شاهد چنين فضای آزادی بوديم. بعد از اول انقلاب که برخی روزنامه ها تا يک ميليون نسخه در روز فروش داشتند ديگر ما شاهد اين فراز نبوديم تا دوره خاتمی در اين دوران مطبوعات هم رشد کيفی داشتند و هم کمی.به عنوان مثال وقتی آقای خامنه ای دستور توقيف مطبوعات را دادند ، روزنامه صبح امروز در تيراژ بيش از يک ميليونی منتشر می شد. در چنين فضايی جوانان علاقمند چه آنها که درس خوانده بودند چه آنها که تجربی کار را ياد گرفته بودند برای کار عرصه داشتند اما بعد ها با توقيف مطبوعات اين عرصه محدود شد. اين توقيف ها هنوز ادامه دارد که آخرين آن بسته شدن چند نشريه فرهنگی در روزهای پايانی سال گذشته بود. بسته شدن اين همه روزنامه باعث شده فضای کافی برای همکاران جوان من نباشد.
در عين حال يکسری عوامل وجود دارد که برکار روزنامه نگاران تاثير سوء دارد. اين عوامل در دو دسته عوامل درون سازمانی و برون سازمانی دسته بندی می شوند. عوامل درون سازمانی مثل آن که مدير مسوول سازمان خبری شما به شما اجازه ندهد خبری را پوشش دهيد يا اينکه اعتقادات شخصی تان باعث خودسانسوری خبری شود. فرض کنيد من به عنوان خبرنگار موافق حجاب باشم. اگر خبری درباره بی حجابی باشد ، من آن را پوشش نمی دهم.
در مورد عوامل برون سازمانی هم که مشخص است . عواملی مثل سانسور در جامعه ايران وجود دارد که اتفاقا هم سيستماتيک و هم غير سيستماتيک بر روزنامه نگاری ايرانی تاثير دارد. شما به عنوان يک روزنامه نگار با محدوديت قانونی ، مصوبه های شورای امنيت ملی يا خواسته فلان امام جمعه يا فرمانده سپاه يا رييس اطلاعات مواجه می شويد که از شما می خواهد که خبری را پوشش ندهيد. شما در اين مورد راهی نداريد !
مکری: آيا می توانيم اين مشکلات را در دوره حاضر نيز بدانيم و مثلا بررسی کنيم که با آمدن آقای احمدی نژاد وضع چه شده است ؟
سيگارچی: بله ، نکته خيلی خوبی را مورد اشاره قرار داده ايد. من متاسف هستم که بگويم با روی کار آمدن آقای احمدی نژاد نه تنها از اين مشکلات کم نشده بلکه شدت يافته و شکل های جديدی نيز از سانسور دولتی را شاهيد. من به آمار سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ نگاه می کردم ما در آن سال يک روزنامه نگار مورد ضرب و شتم داشتيم ، ۱۳ روزنامه نگار بازداشتی و زندانی داشتيم و همچنين ۱۷ خبرنگار نيز به دادگاه احضار شده بودند . اين وضع اصلا با الان قابل مقايسه نيست چرا که امروز در ايران گاه به روزنامه نگاران حکم اعدام می دهند ، گاه آنها را با وثيق های خيلی زياد در زندان نگه می دارند و همچنين آنها را به زندان های طولانی مدت محکوم می کنند. چز چند روزنامه سرمايه ، کارگزاران ، شهروند امروز و چند نشريه ديگر ، روزنامه ای نمانده که همکاران من بخواهند در آن کار کنند حتی همين چند روز اخير شنيده ايم که شهروند امروز هم بزودی محاکمه می شود.
اما بدعت های دولت در محدوديت مطبوعات چيست؟ ببينيد ، پيش از اين روش برخورد با مطبوعات اينگونه بوده که آقای خامنه ای مثلا در "ارديبهشت سياه مطبوعات" يک سخنرانی کردند و مطبوعات را لانه دشمن نام دادند و بعد از آن بود که قوه قضاييه يکشبه چند ده نشريه را توقيف کرد. امروزدادستان کل استان تهران در دفتر خود نشسته است و مديران نشريات را دعوت می کند و رسما به آنها می گويد در مورد نقض حقوق بشر در ايران چيزی ننويسيد ، در مورد کمپين يک ميليون امضا چيزی ننويسيد . يا فلان روزنامه نگارها نبايد در نشريه تان مطلب بنويسند. اين حرف من نيست ، خبری است که منعکس شده است. اين يکی از بدعت هاست که با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد شاهدش هستيم.
اما يک مورد ديگر ، چندی پيش همکاران من در روزنامه "روز آنلاين" مورد جديدی را افشا کردند که مصوبه شورای عالی امنيت ملی بود. اين مصوبه جالب از سوی اين شورا تصويب شد و بعد توسط مسولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نشريات ابلاغ شد. در اين بخشنامه که پيش از تصويب قطعنامه سوم شورای امنيت سازمان ملل صادرشده، به مطبوعات توصيه شده در قبال صدور اين قطعنامه مواضع همسو با دولت بگيرند واز جمله از مطبوعات خواسته شده که در پی صدور احتمالی قطع نامه به مردم بگويند صدور قطعنامه سازمان ملل دخالت در امور ايران است، اين عامل وحدت مردم است، قطعنامه پيروزی ديگری برای ملت ايران است ، ايران بدون توجه به اين قطعنامه به پيروزی هسته ای خود ادامه می دهد و ...
مکری: اين نامه يک نامه رسمی است ؟
سيگارچی: بله ، اين يک نامه رسمی است که به مديران مطبوعات ابلاغ شده و بر روی آن مهر "سري" و "محرمانه" دارد. نکته جالب تيترهای مطبوعات حکومتی بعد از اين بخشنامه است. روزنامه ايران که ارگان مطبوعاتی دولت است پس از اين بخشنامه و در پی صدور قطعنامه سوم عليه دولت ايران نوشته "پيروزی بزرگ هسته اي" . کيهان نوشته است: گزارش البرادعی حيثيت غرب را به چالش کشيد". تهران امروز که نشريه محافظه کار است نوشته است"پيروزی در فينال هسته اي" . جام جم که مال صدا و سيما است نوشته پيروزی ايران در پرونده هسته اي" و روزنامه جوان هم که به سپاه وابسته است نوشته است:"ايران پيروز پرونده هسته ای" . شما می بينيد اين چهار روزنامه از اين پنج روزنامه تحت دستور اين بخشنامه از واژه پيروزی در تيتر اول خودشان استفاده کرده اند.
امروز شاهد سانسور و دستور برای تيترهای دولتی در نشريات هستيم و اين خيلی بد است چون ما حتی در دوران حکومت شاهنشاهی نيز اين وضع را نديده بوديم.
مکری: با توجه به اين فضايی که شما توصيف کرديد ، جوانان در آينده چگونه می توانند روزنامه نگاری کنند.
سيگارچی: اتفاقا آقای مکری به تجربه ثابت شده که هر چه فشار بر روزنامه ها بيشتر شود، شاهد رشد روزنامه نگاری درسالهای آينده خواهيم بود. نمونه ادعای من رخوت سالهای ابتدای دهه هفتاد است اما شاهديم در ميانه های دهه هفتاد عملا روزنامه نگاری ايرانی رشد کرد. من فکر می کنم در اين سالهای سخت بهترين کار برای همه ما روزنامه نگارها و حتی آنها که علاقه به اين حرفه دارند اين است که خودمان را قوی کنيم ، آگاهی مان را افزايش دهيم و ساکت ننشينيم. از طرف ديگر به همه چه روزنامه نگاران وعلاقمندان توصيه می کنم روی به وبلاگ نويسی بياورند.
الان با پيشرفت سايتهای اينترنتی فعال در تمام دنيا، کافيست که روزنامه نگاران داخلی در اين دورانی که فشار زياد است، زياد خود را به خطر نياندازند و تنها به رويدادهای مهم اشاره کنند چراکه بقيه کار را سايتها دنبال خواهند کرد.
مکری: با سپاس از شما. من از طرف شما هم به بينندگان قول می دهم که فرصت ديگری در خدمت شما باشيم که درباره وبلاگ نويسی صحبت کنيم که می دانم در اين مورد هم شما حرف های زيادی داريد.
سيگارچی: من هم از شما ممنونم.