لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ ایران ۱۸:۵۹

یادی از اکبر رادی


اکبر رادی، نمايشنامه نويسِ برجسته ايران که پنجم دی ماه در تهران درگذشت، نزديک به پنجاه سال در تئاتر ايران حضوری فعال داشت.

اکبر رادی در کنار نمايشنامه نويسانی همچون: «بهرام بيضايی»، «غلامحسين ساعدی»، «عباس نعلبنديان» و «بهمن فُرسی»، توانست فصل تازه ای بر نمايشنامه نويسی ايران بيفزايد؛ گرچه تئاتر مهجور مانده ايران، به دلايل محدوديتهای وضع شده اين سالها، نتوانسته به درستی از اين امکانات بهره مند شود.

بهرام بيضايی، چهره شناخته شده سينما و تئاتر ايران در گفتگو با بهمن سقايی، با ياد از دوستِ ديرينش اکبر رادی، به اين وضعيت اشاره می کند.

بهرام بيضايی: «چيزی که می توانم به عنوان يک دوست بگويم همينی ست که شما گفتيد، يعنی ۵۰ سال ايستادگی و بدون پاداش، چيزی که رادی را برای نسل امروز نمايشنامه نويسان ايران سرمشق قرار می دهد و ميدانيد در آن زمان که رادی نمايش نويسی را شروع کرد، يعنی سال ۳۷ نه دانشکده تئاتری بود، نه هنرسراهايی که نمايش ياد دهند و هيچکدام از ما، يعنی نه من، نه ساعدی، نه رادی، هيچکدام جايی نمايشنامه نويسی نخوانديم و در آن زمان اين ميزان تجربه های تئاتری که ممکن است روی صحنه ديده بشود و اين همه ترجمه متن های خوب جهان، يا کتابهای نظری در اختيار نبود و به واقع اگر که چپ و راست رفتنی، يا مثلاً کشش هايی به اين شيوه يا آن شيوه در کار هرکدام از ما ديده می شود، بخشی از آن، جستجوی راهمان بوده است تا تجربه کرده باشيم؛ از اين ميان، چيزی که سرانجام شيوه و زبان ما خواهد شد، کشف و پيدا کنيم. اين در رادی هم ديده می شه و رادی از نوع نمايشنامه هايی که نمی توان بومی ناميد؛ بلکه به قلمرو زادگاهش ارجاع می داد، تا آنچه که به جهان مربوط است تمام اين چشم انداز را کار کرده؛ بنابراين اين می تواند در برای هرکدام از ما که سنت نمايش پشت سر نداشتيم، می تواند انواع تجربه ها در پيش رويش بگذارد. او ناگزير بود تجربه کند، نه اينکه باب روز باشه و او ناگزيز بود همه چيز را تجربه کنه تا راهش را پيدا کنه. رادی اين کار را کرد و زبان منحصر بفرد خودش را در زبان فارسی پيدا کرد و جايگاهش، جايگاه کسی ست که جستجو می کند و نتيجه اش، تجربه های او برای نمايشنامه نويسان امروز باقی مانده است و می دانيد که بعد از اتفاق سال ۵۷ بهرحال برای مدتی نمايشنامه نويسان قبل برای مدت طولانی در يکجور انزوا بسر بردند. تئاتر جديد هرکسی را که در آن زمان کار کرده بود، از نظر انداخت يا دشنام داد، کنار گذاشت و اين چند سال بعد، يا يک نسل بعد است که نمايشنامه نويسان جديد بر می گردند و ريشه های کارشان را در رادی، ساعدی، فرسی، نعلبنديان، يا هر کسی که در نمايشنامه قلمی زد، يا کوششی کرد، پيدا می کنند. رادی يکی از موثرترين چهره هاست در کنار ساعدی برای ارجاع نمايشنامه جديد در کنار ديگران مثل نعلبنديان يا فرسی همچنين؛ اما رادی بعنوان کسی که هنوز ادامه کار می دهد، يا حتا به قول شما، تا همين سه سال پيش ادامه می داد، هنوز شاخص اين پويايی، اين پيگيری و اين بی توقعی بشمار می آيد. و رادی همانقدر بی توقع و همانقدر بزرگوار اين جهان را ترک کرد که در سال ۳۷ شروع کرده بود.

سئوال: به نظر شما ريشه نارضايتی از تئاتر امروز به کجا می خوره؟ چيزی که رادی هم به آن اشاره کرده بود؟

بيضايي: رادی هيچوقت چيزی را برای خودش نخواست.و اگر که نارضايتی ازش برخاست برای نمايش و فرهنگ اين سرزمين بود و فکر می کنم حق داشت و همه کسانی که در تاتر هستند، حق دارند بپرسند چطور می شود برای کشور ۷۰ ميليونی فقط يک تئاتر، که آن هم نمی شود گفت برای تئاتر ساخته شده، وجود دارد و اين گسترش پيدا نمی کند. صحبت گسترش فرهنگی در همه دوره هاست؛ ولی چطور می شه پايتخت ده دوازده ميليونی فقط يک تئاتر داره و اون هم در اين لحظه که من و شما گفتگو می کنيم، از سه چهار طرف بهش حمله شده. از يک طرف مترو می سازند، يک طرفش را تاسيساتی درست کرده اند که نام نمی برم و يک طرفش را ساختمان عظيمی می سازند که نام نمی برم و همه اينها حمله ور شده اند که اين را از بين ببرند. چيزی که از اول انقلاب ۵۷ گفته می شد در آينده چه بسرش خواهد آمد و نمی خواهم وارد اين بحث بشوم. و اگر رادی ابراز نارضايتی کرد برای نمايش مملکت و فرهنگ بود و حق با او بود.

اين کمبود در آزادی ست، در آزادی بيان است، در جای تمرين است، در آزادی تمرين و آزادی به صحنه آوردن نمايش و نمايشنامه است. در واقع هيچکدام از تالارهای ما برای تئاتر مجهز و کافی نيستند و در واقع همه تالارهايی هم که در اين سالها ساخته شده، همه برای سخنرانی ست. من نمی دانم اين ملت چگونه همين جور دائم حمام سخنرانی می گيره راجع به اخلاق و عرفان و غيره و درجا هم می زنه و چگونه برای آنچه تجربه بشری ست بر روی صحنه ضرورت داره که با خودش روبرو بشه برای اين مهم، کاری نمی کنند و صحنه ای نمی سازند و اين صحنه را آزادی بهش نمی دهند و بهرحال نارضايتی رادی احتمالاً از چنين چيزی بود.

XS
SM
MD
LG