کاپوتي،«Capote»، مقطعي از زندگي يکي از مشهورترين نويسندگان آمريکا را به تصوير مي کشد که سماجتش در دنبال کردن خبر يک جنايت به نگارش يکي از پرفروشترين داستان هاي معاصر آمريکا منجر شد.
کاپوتي در پنج رشته، براي بهترين فيلم سال، فيلمنامه، کارگرداني، بازيگر زن ومرد نقش اول، کانديد جوايز اسکار امسال شد، اما تنها "فيليپ سيمور هافمن" بود که موفق به دريافت جايزه بهترين بازيگر سال شد.
انجمن ملي منتقدان آمريکا کاپوتي را به عنوان بهترين فيلم سال ۲۰۰۵ برگزيده است.
ازسيامک دهقانپور:
در فيلم هاي مبتني بر بيوگرافي، توانايي بازيگر شخصيت محوري در بداهه کاري، نقش عمده اي در موفقيت فيلم دارد.
هر چند بازي يواکيم فينيکس در ارائه ي دقيق شخصيت جاني کش از نمونه هاي موفق امسال است، ولي فيليپ سيمور هافمن با ايفاي نقش ترومن کاپوتي، نويسنده ي سرشناس دهه ي شصت آمريکا، هنر بازيگري سينما را يک گام به پيش برده است.
فيلم انعکاسي است از دو جهان مجزا: دنيايي که نويسنده آلبامائي ساکن منهتن نيويورک از آن آمده، و دنيايي که در آن قدم گذاشته است، تا آن را بشناسد.
فيلم با تصاوير دلگير و آسمان خاکستري يک روستا در کانزاس اواخر دهه ي پنجاه شروع ميشود، که صحنه ي کشتار فجيع اعضاي يک خانواده بوده است. سپس ترومن کاپوتي، نويسنده ي مجله ي نيويورکر، به همراه دوست دوران کودکي اش، هارپر لي، نويسنده ي فيلمنامه «کشتن مرغ مقلد»، که بعدها با بازي گريگوري پک بر پرده ي سينماها قرار گرفت، وارد داستان مي شوند.
فيلم روش هاي تحقيق و تفحص ترومن کاپوتي را مي کاود که امروزه مبناي روزنامه نگاري و داستان نويسي مدرن محسوب ميشود: تاثير متقابل موضوع و نويسنده بر يکديگر.
کاپوتي در يکي از ملاقاتهايش در سلول زندان به پِري اسميت، يکي از دو قاتل بازداشت شده، که در انتظار حکم اعدام نشسته مي گويد اگر من بدون شناخت تو اينجا را ترک کنم جهان به تو به چشم يک هيولا مي نگرد.
کاپوتي براي او وکيلي پيدا مي کند تا نسبت به حکم اعدام درخواست استيناف کند. در اين ميان در جريان ملاقاتهاي متعدد با پِري اسميت درمي يابد او نيز چون خودش کودکي را محروم از مهر مادر سپري کرده است.
سرانجام کاپوتي اعتماد پِري اسميت را جلب مي کند، و در فصلي تکان دهنده، اعترافاتي را مي شنويم که مبناي نگارش داستان مشهور «درکمال خونسردي» قرار گرفته است.
کاپوتي عليرغم ايجاد ارتباط عاطفي با پِري اسميت ، او را در نيمه راه دادگاه رها مي کند. او در فصلي از فيلم به هارپر مي گويد نمي توانستم کاري براي نجات او انجام دهم.
هارپر در پاسخ اش مي گويد شايد، ولي واقعيت اين است که تو نمي خواستي چنين کني.
فيلم با برخورداري از يک دکوپاژ سنجيده، ريتم آرام و تعليق دروني، و نمايش دوگانگي شخصيت کاپوتي، از طريق تدوين هوشمندانه ي فصول تنهايي او با فصول بذله گويي هاي اغراق آميزش در ميهماني هاي شبانه، موفقيتي است دوباره براي سينماي ناب آمريکا.
در واقع رمز موفقيت فيلم همکاري دوستان قديمي دوران دبيرستان، فيليپ سيمور هافمن، بنت ميلر، مستندساز موفقي که نخستين فيلم داستاني بلند خود را ساخته، و فيلمنامه نويس باهوشي چون دن فوترمن، است که از فيلمي با بودجه ي تنها هفت ميليون دلار يک اثر برجسته ي سينمايي پديد آورده اند.