بهمن حقیقی
این جمله را بارها شنیدهایم: «انقلاب فرزندان خودش را میخورد.» اما چطور میخورد؟ کدام بخش انقلاب، انقلابیون را حذف میکند؟ این نظریه در تنشهای سیاسی سالهای اخیر در ایران بارها ابراز شده است. در کشمکش دستیابی به قدرت یا کسب موقعیت سیاسی بهتر که گاه به حذف چهرههای انقلابی منجر میشود، بازماندگان انقلاب سال ۵۷ بارها چهرههای تازه به میدان آمده را متهم میکنند که از آرمانهای انقلاب فاصله گرفتهاند و با ابزاری که شعارها و آرمانهای انقلاب آنها را رد کرده بودند، به حذف رقبای خود میپردازند.
اما ۳۵ سال پس از پیروزی انقلاب در ایران، نسبت چهرههای سیاسی برجسته در ایران امروز با انقلاب سال ۵۷ چیست و کدام چهرههای انقلابی در رویدادهای سیاسی پرتنش سالهای اخیر به حاشیه رانده شدهاند؟
پس از دوم خرداد سال ۱۳۷۶ و در دو دوره پرتنش رویارویی اصلاح طلبان و محافظهکاران داخل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، رویدادهای پس از سال ۱۳۸۸ را میتوان اوج تنش میان چهرههای به جا مانده از انقلاب و چهرههای نوظهور عرصه سیاسی ایران دانست.
چهرههایی که در سالها منتهی به انتخابات پرتنش سال ۱۳۸۸ و پس از آن ظهور کردند اگر چه چندان برای مردم شناخته شده نبودند اما به سرعت توانستند جای محافظهکاران سابق به جامانده از انقلاب نظیر اعضای حزب موتلفه اسلامی یا مجمع روحانیت مبارز را پرکنند و در رویارویی با اصلاحطلبان به جامانده از انقلاب نقش پررنگی ایفا کنند.
چهرههایی در مجلس ایران نظیر، حمید رسایی، مهدی کوچکزاده، مهرداد بذرپاش که در کنار چهرههایی نظیر سعید جلیلی، دبیر پیشین شورای امنیت ملی ایران و برخی از دولتمردان پیشین در دولت محمود احمدینژاد از پیروان آیتالله مصباح یزدی محسوب میشوند، تندترین حملات را به برخی چهرههای به جا مانده از انقلاب نظیر میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی یا حتی فرزندان انقلابیون برجستهای نظیر بهشتی و مطهری داشتند.
در این بین نامهای دیگری نیز که در نهادهای حکومتی بیشترین کشمکش را با انقلابیون پیشین داشتند برای بسیاری آشنا نبودهاند؛ فرماندهان سپاه که نوجوانان بسیجی روزهای اول جنگ محسوب میشوند و روحانیهایی نظیر علی سعیدی نماینده رهبر ایران در سپاه پاسداران و حسین طائب، رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و مهدی طائب که به قلب دستگاههای امنیتی راه پیدا کردهاند اگر چه چهرههای آشنایی برای نسلی که انقلاب را به یاد دارد محسوب نمیشوند، اما نقش مهمی در رویارویی با چهرههای آشنای انقلابی داشتند.
از سوی دیگر، دولت محمود احمدینژاد که بیشترین حمایت آیتالله علی خامنهای را در بین تمام دولتهای پس از انقلاب داشت، کمترین نامهای آشنای انقلابی را در خود جای داده بود. علاوه بر آن، این دولت از سوی بازماندگان انقلاب نظیر احمد توکلی و علی مطهری فرزند یکی از چهرههای برجسته انقلاب ۵۷ و حتی چهرههای اصولگرا مورد انتقاد قرار گرفت.
در این بین باید گفت تردیدی نیست که با درگذشت چهرههای نظیر حبیب الله عسگر اولادی یا مهدوی کنی و به حاشیه رفتن چهرههایی مانند ناطق نوری و علی اکبر ولایتی که به جمع مشاوران پیوستهاند، بدون شک نسل دیگری به لایههای درونی حاکمیت نفوذ میکنند.
اما برخی از چهرههای به جا مانده از نسل انقلابیون ۵۷، رفتار حکومت را نیز در برخی موارد بیشتر شبیه حکومت پادشاهی پیش از انقلاب میدانند تا نزدیک به آرمانهای انقلاب.
مهدی کروبی که پس از اعتراضات خیابانی به نتایج انتخابات سال ۸۸ به افشای رفتار دستگاههای امنیتی و قضایی با متهمان پرداخت، این رفتار را حتی بیرحمانهتر از رفتار دستگاههای امنیتی حکومت شاه دانست. او تابستان سال ۸۸ بارها با بیان خاطراتی از برخورد کمیته مشترک ضدخرابکاری و ساواک با متهمان که با ملاحظه کاری این سازمانها همراه بوده است، برخورد نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی را خشنتر و تحقیرآمیزتر از حکومت شاه دانسته و گفته بود: «این جنایتها روی شاه را سفید کرد.»
هم زمان با انتشار مصاحبهها و نامههای مهدی کروبی که از تجاوز، شکنجه و قتل در بازداشتگاههای ایران خبر میداد، کشته شدن چند زندانی در بازداشتگاه کهریزک و بسته شدن این بازداشتگاه، درستی بخشی از ادعاهای او را ثابت کرد. اما این اتفاق پیامد دیگری هم داشت و آن نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی سعید مرتضوی، دادستان تهران بود که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را داده بود. مرتضوی، قاضی جوانی که یک دهه چهره سرشناس قضایی در جرایم سیاسی و مطبوعاتی بود، مدتی پس از رویدادهای سال ۸۸ به دولت احمدینژاد رفت اما با پایان دوره دولت به حکم دادگاه برای همیشه از قضاوت محروم شد.
یکی دیگر از پروندههای سعید مرتضوی مربوط به اتهام دست داشتن در فساد مالی در هنگام تصدی ریاست سازمان تامین اجتماعی است. مرتضوی البته اولین شخصی نیست که در سالهای اخیر و در میان نسل جدید حاکمیت جمهوری اسلامی به فساد مالی متهم شده است. چندی پیش محکومیت محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهوری ایران در دولت پیشین به دلیل دست داشتن در فساد مالی تایید شد. او عالیترین مقام جمهوری اسلامی است که به زندان محکوم شده است. به دنبال انتشار اخبار مبنی بر وجود چند اختلاس و فساد مالی مرتبط با دولت پیشین، مسئولان دستگاه قضایی و دولت ایران نیز تایید کردند که نام تعداد دیگری از مسئولان دولتی در میان متهمان و مضنونان این پروندهها قرار دارد.
در حالیکه بخشی از دلایل اعتراضات انقلابیون سال ۵۷ اتهام فساد مالی علیه دربار و دستگاه حکومتی شاه بود، این پروندههای مالی اخیر در دستگاههای دولتی موجب شد که برخی از چهرههای سیاسی در داخل ایران فساد مالی کنونی را حتی گستردهتر آنچه در مورد فساد حکومت شاه گفته شده، بدانند. چنان که سردار نقدی رئیس سازمان بسیج به تازگی در یک سخنرانی از مقایسه فساد مالی در دستگاههای دولتی با فساد مالی حکومت شاه انتقاد کرد.
در همین حال، فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز طی سالهای اخیر انتقادهای گستردهای را به خود جلب کرده است. منتقدان، فعالیتهای اقتصادی این نهاد را خارج از وظایف انقلابی آن میدانند و حتی برخی از آنها را نظیر بهرهگیری از «اسکلههای غیرمجاز»، غیرقانونی عنوان میکنند.
در آخرین اظهار نظر از این دست، حسن روحانی رئیس جمهوری ایران، بهرهگیری از پول، قدرت، اسلحه و رسانه توسط یک نهاد را موجب فاسد شدن آن نهاد دانست. بسیاری از ناظران، منظور روحانی از این سخنان را اشاره به فعالیتهای گسترده سپاه در حوزههای مختلف دانستند.
مقایسه چهرههای حاضر در لایههای مهم حکومتی ایران و عملکرد نهادهای انقلابی نشان میدهد که عبارت ساده «انقلاب فرزندان خود را میخورد» دیگر بیانگر تغییرات پیچیده و گسترده در آنچه انقلاب اسلامی در ایران بنیان نهاد نیست. ۳۵ سال پس از پیروزی انقلاب در ایران، به نظر میرسد نسل جوان ایرانی برای یافتن نشانههای انقلاب و عملکرد انقلابی در نهادهای حکومتی ایران کار سادهای در پیش نداشته باشد.