سیامک دهقانپور، مجری برنامۀ گفتگوی تلویزیونی «افق» در شبکه خبری فارسی صدای آمریکا و از سردبیران بخش فارسی صدای آمریکاست.
رضا اخلاقی، از انجمن سیاست خارجی، همزمان با دومین سالروز آغاز به کار برنامه افق با سیامک دهقانپور گفتگویی کرده است که متن آن را در ادامه می خوانید:
به نظر شما، موانع عمده پیش روی روشنفکران ایرانی برای تبدیل شدن به نیرویی مؤثر درجهت ارتقای ارزش های دموکراتیک و نیز نهادینه کردن آنها در جامعۀ ایران چیست؟
بسیاری از روشنفکران ایرانی طی صد سال گذشته به سکولاریسم و کمتر مذهبی بودن گرایش داشته اند که دلیل عمده ی آن تحصیلات آنها بوده است. با وجود این که حکومت مذهبی ایران پس از انقلاب آسیب های زیادی به اعتقادات مردم زده، اما اقشار کمتر تحصیل کرده و تا حدی طبقۀ متوسط جامعه، هنوز به صورت سنتی مذهبی هستند؛ از این رو روشنفکران ایرانی هم در تضاد با بخش عمده ای از جامعه بوده اند و هم در تقابل با حکومت روحانیون.
مشکل، از دید من، این است که بسیاری از روشنفکران ایرانی هنوز بر سر آزادی مذهب و حقوق اقلیت های دینی در کشمکش هستند.
در طول ده سال گذشته، حکومت هر کار ممکن را انجام داد تا ریشۀ جامعۀ مدنی در ایران را بخشکاند. آن ها سازمان های غیردولتی را سرکوب کرده و تمام تلاش خود را به خرج دادند تا زمان را به قبل از دوران اصلاحات – که روشنفکران موجب تقویت نهادهای غیردولتی شدند – بازگردانند.
تلاش مداوم یک نسل لازم است تا ارزش های دموکراتیک در یک جامعه نهادینه شود.
امروزه، به نظر می رسد بسیاری از نیروهای اپوزیسیون بر این نکته توافق دارند که به یک انتخابات آزاد و عادلانه در ایران به عنوان راهی برای رسیدن به دموکراسی نیاز است، اما تا زمانی که جامعۀ مدنی ضعیف باشد، هیچ تضمینی وجود نخواهد داشت که حکومت آینده، متفاوت باشد. با این وجود، روشنفکران کماکان می توانند در جهت ارتقای ارزش های دموکراتیک و نهادینه کردن آن نقش مهمی ایفا کنند زیرا در یک ایران دموکراتیک هم ممکن است خواست اکثریت بر اقلیت ها تحمیل شود.
تأثیری که جامعه ایرانی خارج از کشور بر پویایی اجتماعی-سیاسی ایران می گذارد را چگونه ارزیابی می کنید؟
از لحاظ سیاسی ناامیدکننده بوده اما از لحاظ فرهنگی تأثیرگذار بوده است؛ برای همین است که در سال های اخیر می بینیم که نویسندگان، فیلمسازان، اساتید دانشگاه ها، هنرپیشه ها و اقتصاددانان تحت فشار و ارعاب شدیدی بوده اند که با ایرانی های خارج نشین در تماس نباشند. جامعۀ ایرانی خارج از کشور در راستای شناساندن فعالان ایرانی داخل کشور در عرصۀ بین الملل و رایزنی های مربوط به اعطای جوایز معتبر بین المللی به آنها نقش قابل توجهی بازی کرده و موجب افزایش توجهات جهانی به تحولات درون ایران شده است. اما اینها بیشتر واکنشی به فشارهای داخل ایران بوده و اقداماتی هماهنگ توسط ایرانیان خارج از کشور برای تأثیرگذاری بر روند سیاسی-اجتماعی درون ایران نبوده است.
از نقطه نظر سیاسی، ایرانیان خارج از کشور از دانش کافی برای کمک به ایران برخوردار هستند، اما معلومات خود را برای انجام تحرکاتی همسو، هنوز بکار نگرفته اند. مشکل جدی عدم اعتماد وجود دارد. میان رهبران اپوزیسیون آنهایی که معتقد به ایجاد یک شورای فراگیر رهبری هستند و آنهایی که فکر می کنند اتحاد نیروهای اپوزیسیون امری محال است این بحث وجود دارد که آیا باید رژیم را از طریق اعمال فشار و تحریم تغییر داد یا آنکه باید آن را از طرق مسالمت آمیز اصلاح نمود.
صرف نظر از اینکه کدام موضع درست است و کدام نادرست، وزارت اطلاعات ایران هم دست به فعالیت هایی زده که در تخریب اعتماد میان جناح های مختلف نیروهای خارج از کشور تأثیر گذار بوده است. تا زمانی که انتخاباتی آزاد و عادلانه در ایران نداشته باشیم که ببینیم کدام گروه از بیشترین حمایت مردمی برخوردار است و ساختار دولت آینده چگونه خواهد بود، بحث و جدل های اپوزیسیون هم ادامه خواهد داشت. اگر یک خیزش و طغیان جدی دیگری در ایران شکل نگیرد، دشوار بتوان تصور کرد ایرانیان خارج از کشور تحرکات خود را با نیازهای مردم داخل ایران همسو نمایند.
فکر می کنید روحانیون ایران تا چه حد تن از تغییرات دموکراتیک استقبال خواهد کرد؟ آیا یک ایران دموکراتیک الزامأ در تضاد با منافع روحانیت شیعه قرار خواهد داشت؟
در حال حاضر روحانیون جوان زیادی هستند که یا در ایران زندانی اند یا ایران را ترک کرده اند و از ارزش های دموکراتیک استقبال می کنند. دادگاه ویژۀ روحانیت در ایران به نوعی دادگاه تفتیش عقاید در قرن بیست و یکم است.
به هرحال دشوار است که تصور کنیم این خیل عظیم روحانیون که همه ساله از حوزه های علمیه فارغ التحصیل می شوند و از نظر مالی به حکومت وابسته اند و حکومت هم فعالیت های آنها را بادقت زیر نظر دارد از رژیم جدا شوند.
البته تعدادی از مراجع و روحانیون برجسته هم هستند که یا بصورت علنی در برابر نیات رهبری مخالفت می کنند، یا این که سکوت کرده و پشتیبان حکومت نیستند. نگرانی فزاینده ای میان روحانیون وجود دارد که شاید قم جایگاه سنتی خود را از دست بدهد و روحانیون آزاد اندیش اگر حس کنند که تحت فشار و ارعاب حکومت هستند، به نجف هجرت کنند. برکسی پوشیده نیست که حکومت سرمایه گذاری زیادی در نجف و کربلا کرده است و بیت آیت الله العظمی سیستانی را از نزدیک تحت نظر دارد.
روشن است که ایران دموکراتیک و بدون دین حکومتی در آینده، می تواند تهدیدی علیه نفوذ روحانیون شیعۀ حاکم باشد اما، با توجه به پیچیدگی اوضاع منطقه و قرار گرفتن حکومت شیعه ی پرخاشگر در ایران در میان حکومت های سنی متخاصم همسایه وقوع تحولی در این ارتباط دور از انتظار است. برخی از روحانیون هم بر این عقیده هستند که یک حکومت مذهبی تضعیف شده در واقع موهبتی برای روحانیت سنتی است، زیرا آنها جایگاه سنتی شان را بازیافته و از احترامی که درگذشته در جامعه برخوردار بودند، دوباره برخوردار خواهند شد.
با توجه به این که ساختار قدرت در ایران بشدت جناحی شده، روند انتخابات ریاست جمهوری آینده را چگونه می بینید؟
ایران گرفتار مشکلات دیپلماتیک و اقتصادی است و نیاز دارد هرچه سریع تر از این وضعیت خارج شود. تجربۀ هفت سال و نیم گذشته هم نشان داده که یک رئیس جمهور خیره سر تا چه اندازه می تواند به جایگاه نقدناپذیر رهبری آسیب بزند.
با توجه به خالی بودن فهرست انتخاباتی گروه های سیاسی از حضور یک کاندیدای برجسته و این که رهبر ایران هم نمی خواهد احمدی نژاد دیگری را تجربه کند، احتمال دارد که قدرت رئیس جمهوری آینده با معاونش تقسیم شود. رئیس جمهوری که بتواند وجهۀ نظام را در عرصۀ سیاست خارجی احیا کند و معاونی قدرتمند و مسلط بر امور اقتصادی که بتواند از پس مشکلات گستردۀ اقتصادی که گریبان کشور را گرفته است برآید.
چنین حالتی می تواند به ستیز میان گروه احمدی نژاد و جبهۀ پایداری در یک سو، و مخالفان او در مجلس از جمله علی لاریجانی، رئیس مجلس، و نیز محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، و علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر، در سوی دیگر پایان دهد. به نظر نمی رسد در این انتخابات برای شخصی اصلاح طلب چون محمدرضا عارف نقشی در نظر گرفته باشند.
آیا در خاور میانۀ پس از بهار عرب، ترکیه از موقعیت بهتری نسبت به ایران برای ایفای نقش رهبری منطقه ای برخوردار است؟ فکر می کنید تنش بین ترکیه و سوریه به کجا خواهد انجامید؟
ترکیه فعلا می تواند نقش بهتری داشته باشد اما با گذشت زمان با چالش های داخلی و منطقه ای روبرو خواهد شد که باعث می شود در استراتژی جدید خود بازنگری کند. برای ترکیه و دولت رجب طیب اردوغان دشوار خواهد بود که بتواند به عنوان عضوی از سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، در خدمت اهداف آن سازمان باشد و نیم نگاهی به عضویت در اتحادیۀ اروپا داشته باشد و در عین حال از حماس پشتیبانی کند، متحد عربستان سعودی و مصر باشد، کردها و حزب کارگران کردستان را سرکوب کند و حقوق روزنامه نگاران را نقض کند. ایران و سوریه از این موضوع آگاه هستند، اما باید دید که آیا ناتو و اتحادیۀ اروپای گرفتار مشکلات اقتصادی می توانند به ترکیه کمک کنند یا خیر. آیا ترکیه می تواند برای تأمین انرژی مورد نیازش جایگزینی برای ایران پیدا کند؟ در شرایط فعلی دشوار به نظر می رسد، حتی با کمک روس ها که منافع فراوانی در سوریه دارند.
نظرتان در بارۀ تحریم های اقتصادی جاری علیه ایران چیست؟ آیا بر رهبری ایران برای تغییر سیاست های خارجی و امنیتی اش تأثیری داشته است؟
تحریم برای تاثیر گذاری به زمان طولانی نیاز دارد؛ تحریم هایی که گفته می شود هدف از آن تضعیف رژیم است نه مردم. تاریخ نشان داده که تحریم ها نمی توانند منجر به تغییر رژیم شوند و مستبدان هم ثابت کرده اند که حاضرند هر هزینه ای را بپردازند تا تحریم ها را دور زده و منابع مالی کافی برای ادامۀ سیاست هایشان را تأمین کنند.
اما نکتۀ قابل توجه این است که بین احمدی نژاد و علی لاریجانی بر سر تأثیر تحریم ها جدالی جدی وجود دارد و بسیاری بر این باورند که سوء مدیریت بیش از تحریم ها به کشور آسیب زده است. جالب اینجاست که مذاکره کنندگان هسته ای ایران بر لغو تحریم ها به عنوان پیش شرطی برای ادامۀ همکاری اصرار دارند.
روشن است که تحریم ها فعالیت های هسته ای ایران به ویژه در مراکز غنی سازی اورانیوم را کند کرده است. آیا بازار جهانی آمادگی لازم برای اعمال تحریم های بیشتر بر نفت و گاز ایران را دارد؟ پرسش کلیدی این است. فشارها تاکنون در حدی بوده که بتواند به اقتصاد ایران آسیب بزند، نه آنکه آن را کاملأ نابود کند. برخی معتقدند که رهبری ایران می خواهد از زیر بار این فشار سنگین بیرون آید و تن به توافقی بدهد که وجهۀ آنها را حفظ کند. آیا می توانند به آنچه که می خواهند برسند؟ شاید سال آینده یا کمی بعد از آن بتوانیم پاسخ را بیابیم.
آیا رقابت بر سر ایجاد رابطه با آمریکا میان جناح های مختلف در ایران رقابتی وجود دارد؟ با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ایران، این رقابت های جناحی چگونه پیش می رود؟
روشن است که تاکنون غیر از احمدی نژاد هیچ مقام مسول دیگری آمادگی خود را برای باز کردن راهی برای گفتگو با آمریکا به این روشنی نشان نداده است. این روزها بسیاری از چهره های پرنفوذ سیاسی در ایران بطور علنی از لزوم رابطۀ ایران و آمریکا حرف می زنند. در شرایط فعلی مشکل است باور کنیم که رهبری ایران هم چنین چیزی را بخواهد، اما فشارها بر روی او در حال افزایش است، همانطور که افزایش فشارها بر سلف او، آیت الله خمینی، باعث شد که مجبور به «نوشیدن جام زهر» شود.
بعضی در ایران بر این عقیده هستند که تهران باید از اختلاف موجود بین براک اوباما و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، استفاده کرده و به واشنگتن نزدیک شود. با جانشینی سناتور جان کری به جای هیلری کلینتون، دیپلمات شمارۀ یک ایالات متحده، در سال دو هزار و سیزده شاهد تحولات جالبی خواهیم بود. بسیاری هنوز حضور سناتور کری در کنار محمد خاتمی در اجلاس داوس در سال دو هزار و هفت را به یاد دارند.
سناتور کری در دوران ریاست خود بر کمیتۀ روابط خارجی سنای آمریکا هیچ نقشی در تنظیم لوایح گوناگون تحریم علیه ایران نداشته اما، در عین حال به آن تحریم ها رأی مثبت داده است.
معلوم نیست آیا تهران از این فرصت استفاده خواهد کرد یا منتظر حرکتی از جانب سناتور کری خواهد ماند. به هر شکل واشنگتن سیاست موازی اعمال فشار و دیپلماسی خود را بطور مستمر پی گرفته است. آنچه که رهبر و سپاه پاسداران در فاصلۀ بین انتخابات آتی در اسرائیل و انتخابات ریاست جمهوری ایران انجام خواهند داد، تأثیر شگرفی بر نحوه رویکرد آمریکا در برابر ایران خواهد داشت.
رضا اخلاقی، از انجمن سیاست خارجی، همزمان با دومین سالروز آغاز به کار برنامه افق با سیامک دهقانپور گفتگویی کرده است که متن آن را در ادامه می خوانید:
به نظر شما، موانع عمده پیش روی روشنفکران ایرانی برای تبدیل شدن به نیرویی مؤثر درجهت ارتقای ارزش های دموکراتیک و نیز نهادینه کردن آنها در جامعۀ ایران چیست؟
بسیاری از روشنفکران ایرانی طی صد سال گذشته به سکولاریسم و کمتر مذهبی بودن گرایش داشته اند که دلیل عمده ی آن تحصیلات آنها بوده است. با وجود این که حکومت مذهبی ایران پس از انقلاب آسیب های زیادی به اعتقادات مردم زده، اما اقشار کمتر تحصیل کرده و تا حدی طبقۀ متوسط جامعه، هنوز به صورت سنتی مذهبی هستند؛ از این رو روشنفکران ایرانی هم در تضاد با بخش عمده ای از جامعه بوده اند و هم در تقابل با حکومت روحانیون.
مشکل، از دید من، این است که بسیاری از روشنفکران ایرانی هنوز بر سر آزادی مذهب و حقوق اقلیت های دینی در کشمکش هستند.
در طول ده سال گذشته، حکومت هر کار ممکن را انجام داد تا ریشۀ جامعۀ مدنی در ایران را بخشکاند. آن ها سازمان های غیردولتی را سرکوب کرده و تمام تلاش خود را به خرج دادند تا زمان را به قبل از دوران اصلاحات – که روشنفکران موجب تقویت نهادهای غیردولتی شدند – بازگردانند.
تلاش مداوم یک نسل لازم است تا ارزش های دموکراتیک در یک جامعه نهادینه شود.
امروزه، به نظر می رسد بسیاری از نیروهای اپوزیسیون بر این نکته توافق دارند که به یک انتخابات آزاد و عادلانه در ایران به عنوان راهی برای رسیدن به دموکراسی نیاز است، اما تا زمانی که جامعۀ مدنی ضعیف باشد، هیچ تضمینی وجود نخواهد داشت که حکومت آینده، متفاوت باشد. با این وجود، روشنفکران کماکان می توانند در جهت ارتقای ارزش های دموکراتیک و نهادینه کردن آن نقش مهمی ایفا کنند زیرا در یک ایران دموکراتیک هم ممکن است خواست اکثریت بر اقلیت ها تحمیل شود.
تأثیری که جامعه ایرانی خارج از کشور بر پویایی اجتماعی-سیاسی ایران می گذارد را چگونه ارزیابی می کنید؟
از لحاظ سیاسی ناامیدکننده بوده اما از لحاظ فرهنگی تأثیرگذار بوده است؛ برای همین است که در سال های اخیر می بینیم که نویسندگان، فیلمسازان، اساتید دانشگاه ها، هنرپیشه ها و اقتصاددانان تحت فشار و ارعاب شدیدی بوده اند که با ایرانی های خارج نشین در تماس نباشند. جامعۀ ایرانی خارج از کشور در راستای شناساندن فعالان ایرانی داخل کشور در عرصۀ بین الملل و رایزنی های مربوط به اعطای جوایز معتبر بین المللی به آنها نقش قابل توجهی بازی کرده و موجب افزایش توجهات جهانی به تحولات درون ایران شده است. اما اینها بیشتر واکنشی به فشارهای داخل ایران بوده و اقداماتی هماهنگ توسط ایرانیان خارج از کشور برای تأثیرگذاری بر روند سیاسی-اجتماعی درون ایران نبوده است.
از نقطه نظر سیاسی، ایرانیان خارج از کشور از دانش کافی برای کمک به ایران برخوردار هستند، اما معلومات خود را برای انجام تحرکاتی همسو، هنوز بکار نگرفته اند. مشکل جدی عدم اعتماد وجود دارد. میان رهبران اپوزیسیون آنهایی که معتقد به ایجاد یک شورای فراگیر رهبری هستند و آنهایی که فکر می کنند اتحاد نیروهای اپوزیسیون امری محال است این بحث وجود دارد که آیا باید رژیم را از طریق اعمال فشار و تحریم تغییر داد یا آنکه باید آن را از طرق مسالمت آمیز اصلاح نمود.
صرف نظر از اینکه کدام موضع درست است و کدام نادرست، وزارت اطلاعات ایران هم دست به فعالیت هایی زده که در تخریب اعتماد میان جناح های مختلف نیروهای خارج از کشور تأثیر گذار بوده است. تا زمانی که انتخاباتی آزاد و عادلانه در ایران نداشته باشیم که ببینیم کدام گروه از بیشترین حمایت مردمی برخوردار است و ساختار دولت آینده چگونه خواهد بود، بحث و جدل های اپوزیسیون هم ادامه خواهد داشت. اگر یک خیزش و طغیان جدی دیگری در ایران شکل نگیرد، دشوار بتوان تصور کرد ایرانیان خارج از کشور تحرکات خود را با نیازهای مردم داخل ایران همسو نمایند.
فکر می کنید روحانیون ایران تا چه حد تن از تغییرات دموکراتیک استقبال خواهد کرد؟ آیا یک ایران دموکراتیک الزامأ در تضاد با منافع روحانیت شیعه قرار خواهد داشت؟
در حال حاضر روحانیون جوان زیادی هستند که یا در ایران زندانی اند یا ایران را ترک کرده اند و از ارزش های دموکراتیک استقبال می کنند. دادگاه ویژۀ روحانیت در ایران به نوعی دادگاه تفتیش عقاید در قرن بیست و یکم است.
به هرحال دشوار است که تصور کنیم این خیل عظیم روحانیون که همه ساله از حوزه های علمیه فارغ التحصیل می شوند و از نظر مالی به حکومت وابسته اند و حکومت هم فعالیت های آنها را بادقت زیر نظر دارد از رژیم جدا شوند.
البته تعدادی از مراجع و روحانیون برجسته هم هستند که یا بصورت علنی در برابر نیات رهبری مخالفت می کنند، یا این که سکوت کرده و پشتیبان حکومت نیستند. نگرانی فزاینده ای میان روحانیون وجود دارد که شاید قم جایگاه سنتی خود را از دست بدهد و روحانیون آزاد اندیش اگر حس کنند که تحت فشار و ارعاب حکومت هستند، به نجف هجرت کنند. برکسی پوشیده نیست که حکومت سرمایه گذاری زیادی در نجف و کربلا کرده است و بیت آیت الله العظمی سیستانی را از نزدیک تحت نظر دارد.
روشن است که ایران دموکراتیک و بدون دین حکومتی در آینده، می تواند تهدیدی علیه نفوذ روحانیون شیعۀ حاکم باشد اما، با توجه به پیچیدگی اوضاع منطقه و قرار گرفتن حکومت شیعه ی پرخاشگر در ایران در میان حکومت های سنی متخاصم همسایه وقوع تحولی در این ارتباط دور از انتظار است. برخی از روحانیون هم بر این عقیده هستند که یک حکومت مذهبی تضعیف شده در واقع موهبتی برای روحانیت سنتی است، زیرا آنها جایگاه سنتی شان را بازیافته و از احترامی که درگذشته در جامعه برخوردار بودند، دوباره برخوردار خواهند شد.
با توجه به این که ساختار قدرت در ایران بشدت جناحی شده، روند انتخابات ریاست جمهوری آینده را چگونه می بینید؟
ایران گرفتار مشکلات دیپلماتیک و اقتصادی است و نیاز دارد هرچه سریع تر از این وضعیت خارج شود. تجربۀ هفت سال و نیم گذشته هم نشان داده که یک رئیس جمهور خیره سر تا چه اندازه می تواند به جایگاه نقدناپذیر رهبری آسیب بزند.
با توجه به خالی بودن فهرست انتخاباتی گروه های سیاسی از حضور یک کاندیدای برجسته و این که رهبر ایران هم نمی خواهد احمدی نژاد دیگری را تجربه کند، احتمال دارد که قدرت رئیس جمهوری آینده با معاونش تقسیم شود. رئیس جمهوری که بتواند وجهۀ نظام را در عرصۀ سیاست خارجی احیا کند و معاونی قدرتمند و مسلط بر امور اقتصادی که بتواند از پس مشکلات گستردۀ اقتصادی که گریبان کشور را گرفته است برآید.
چنین حالتی می تواند به ستیز میان گروه احمدی نژاد و جبهۀ پایداری در یک سو، و مخالفان او در مجلس از جمله علی لاریجانی، رئیس مجلس، و نیز محمد باقر قالیباف، شهردار تهران، و علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر، در سوی دیگر پایان دهد. به نظر نمی رسد در این انتخابات برای شخصی اصلاح طلب چون محمدرضا عارف نقشی در نظر گرفته باشند.
آیا در خاور میانۀ پس از بهار عرب، ترکیه از موقعیت بهتری نسبت به ایران برای ایفای نقش رهبری منطقه ای برخوردار است؟ فکر می کنید تنش بین ترکیه و سوریه به کجا خواهد انجامید؟
ترکیه فعلا می تواند نقش بهتری داشته باشد اما با گذشت زمان با چالش های داخلی و منطقه ای روبرو خواهد شد که باعث می شود در استراتژی جدید خود بازنگری کند. برای ترکیه و دولت رجب طیب اردوغان دشوار خواهد بود که بتواند به عنوان عضوی از سازمان پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، در خدمت اهداف آن سازمان باشد و نیم نگاهی به عضویت در اتحادیۀ اروپا داشته باشد و در عین حال از حماس پشتیبانی کند، متحد عربستان سعودی و مصر باشد، کردها و حزب کارگران کردستان را سرکوب کند و حقوق روزنامه نگاران را نقض کند. ایران و سوریه از این موضوع آگاه هستند، اما باید دید که آیا ناتو و اتحادیۀ اروپای گرفتار مشکلات اقتصادی می توانند به ترکیه کمک کنند یا خیر. آیا ترکیه می تواند برای تأمین انرژی مورد نیازش جایگزینی برای ایران پیدا کند؟ در شرایط فعلی دشوار به نظر می رسد، حتی با کمک روس ها که منافع فراوانی در سوریه دارند.
نظرتان در بارۀ تحریم های اقتصادی جاری علیه ایران چیست؟ آیا بر رهبری ایران برای تغییر سیاست های خارجی و امنیتی اش تأثیری داشته است؟
تحریم برای تاثیر گذاری به زمان طولانی نیاز دارد؛ تحریم هایی که گفته می شود هدف از آن تضعیف رژیم است نه مردم. تاریخ نشان داده که تحریم ها نمی توانند منجر به تغییر رژیم شوند و مستبدان هم ثابت کرده اند که حاضرند هر هزینه ای را بپردازند تا تحریم ها را دور زده و منابع مالی کافی برای ادامۀ سیاست هایشان را تأمین کنند.
اما نکتۀ قابل توجه این است که بین احمدی نژاد و علی لاریجانی بر سر تأثیر تحریم ها جدالی جدی وجود دارد و بسیاری بر این باورند که سوء مدیریت بیش از تحریم ها به کشور آسیب زده است. جالب اینجاست که مذاکره کنندگان هسته ای ایران بر لغو تحریم ها به عنوان پیش شرطی برای ادامۀ همکاری اصرار دارند.
روشن است که تحریم ها فعالیت های هسته ای ایران به ویژه در مراکز غنی سازی اورانیوم را کند کرده است. آیا بازار جهانی آمادگی لازم برای اعمال تحریم های بیشتر بر نفت و گاز ایران را دارد؟ پرسش کلیدی این است. فشارها تاکنون در حدی بوده که بتواند به اقتصاد ایران آسیب بزند، نه آنکه آن را کاملأ نابود کند. برخی معتقدند که رهبری ایران می خواهد از زیر بار این فشار سنگین بیرون آید و تن به توافقی بدهد که وجهۀ آنها را حفظ کند. آیا می توانند به آنچه که می خواهند برسند؟ شاید سال آینده یا کمی بعد از آن بتوانیم پاسخ را بیابیم.
آیا رقابت بر سر ایجاد رابطه با آمریکا میان جناح های مختلف در ایران رقابتی وجود دارد؟ با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ایران، این رقابت های جناحی چگونه پیش می رود؟
روشن است که تاکنون غیر از احمدی نژاد هیچ مقام مسول دیگری آمادگی خود را برای باز کردن راهی برای گفتگو با آمریکا به این روشنی نشان نداده است. این روزها بسیاری از چهره های پرنفوذ سیاسی در ایران بطور علنی از لزوم رابطۀ ایران و آمریکا حرف می زنند. در شرایط فعلی مشکل است باور کنیم که رهبری ایران هم چنین چیزی را بخواهد، اما فشارها بر روی او در حال افزایش است، همانطور که افزایش فشارها بر سلف او، آیت الله خمینی، باعث شد که مجبور به «نوشیدن جام زهر» شود.
بعضی در ایران بر این عقیده هستند که تهران باید از اختلاف موجود بین براک اوباما و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، استفاده کرده و به واشنگتن نزدیک شود. با جانشینی سناتور جان کری به جای هیلری کلینتون، دیپلمات شمارۀ یک ایالات متحده، در سال دو هزار و سیزده شاهد تحولات جالبی خواهیم بود. بسیاری هنوز حضور سناتور کری در کنار محمد خاتمی در اجلاس داوس در سال دو هزار و هفت را به یاد دارند.
سناتور کری در دوران ریاست خود بر کمیتۀ روابط خارجی سنای آمریکا هیچ نقشی در تنظیم لوایح گوناگون تحریم علیه ایران نداشته اما، در عین حال به آن تحریم ها رأی مثبت داده است.
معلوم نیست آیا تهران از این فرصت استفاده خواهد کرد یا منتظر حرکتی از جانب سناتور کری خواهد ماند. به هر شکل واشنگتن سیاست موازی اعمال فشار و دیپلماسی خود را بطور مستمر پی گرفته است. آنچه که رهبر و سپاه پاسداران در فاصلۀ بین انتخابات آتی در اسرائیل و انتخابات ریاست جمهوری ایران انجام خواهند داد، تأثیر شگرفی بر نحوه رویکرد آمریکا در برابر ایران خواهد داشت.