بعضی ها وقتی با عبارت «دیدهبان» مواجه می شوند، یاد جنگ می افتند؛ بخصوص یاد فیلم «دیدهبان» از «ابراهیم حاتمیکیا»، کارگردان ایرانی. سال ۶۷، هنوز جنگ تمام نشده بود که حاتمی کیا روایت یک دیدهبان را به سینما آورد. اما اینجا خبری از جنگ نیست. دیدهبان وبلاگی ست که می خواهد خبرها و حواشی آن را زیر ذره بین قرار دهد.
خیلی از خبرها حواشی و ابعادی دارند که هرگز رسانه ها فرصت نمی کنند به آن بپردازند. گاهی هم آنقدر سرعت رویدادها – مثلا ایران – زیاد است که بعضی خبرهای به ظاهر معمولی، قربانی اهمیت دیگر خبرهای با اهمیت تر می شوند.
اهمیت؟ روزنامه نگاری و خبر متکی به سلیقه نیست. یعنی سعی می کند که نباشد. قاعده، اصول و چهارچوب هایی دارد که براساس آن خبرنگار یا روزنامه نگار تصمیم می گیرد و اقدام می کند. یا برعکس، گاهی خبری را جدی نمی گیرد چون با قاعده و اصول این حرفه نمی خواند، پس اقدامی نمی کند.
یک مثال بزنم. در روزهای پر التهاب بعد از انتخابات سال ۸۸ در ایران، مرگ ناگهانی مایکل جکسون خواننده فقید آمریکایی موجب شد رسانه های آمریکایی کمتر به خبرهای ایران بپردازند. سه سال گذشته اما هنوز از برخی می شنوم که چرا رسانه های آمریکایی خبر مرگ این هنرمند را به خبر اعتراض ها در ایران ترجیح دادند.
پاسخ ساده است. مخاطب آمریکایی انتظار داشت رسانه ها به مرگ یکی از چهره های مشهور معاصر آمریکا بپردازد. اما مخاطب ایرانی چطور؟ شاید برای عده ای در ایران هم این خبر مهم بود اما خیلی ها می خواستند خبرهای اعتراض ها و وقایع بعد از انتخابات را بشنوند.
می بینید؟ به همین سادگی مساله «مکان و جغرافیا» می تواند ارزش رویدادها را متفاوت و حتی وارونه کند. اگر یک رسانه آمریکایی در آن مقطع همچنان خبرهای ایران را در صدر خبر خود قرار می داد، خیلی زود با واکنش مخاطبان آمریکایی اش روبرو می شد. برعکس ، اگر رسانه ای که برای ایران خبر پخش می کرد، مرگ مایکل جکسون را در صدر خبرهایش می نشاند، از سوی مخاطب ایرانی مورد انتقاد قرار می گرفت که «من الان می خواهم در مورد وقایع ایران بشنوم».
قصد وبلاگ دیدهبان مقایسه است: نحوه انتشار خبر در رسانه های مختلف، سلیقه متفاوت مخاطبان و سوژه های خبری در رسانه ها.
دیدهبان، مانند برجهای دیدهبانی، از بالا به کسی نگاه نمی کند. اتفاقا همین پایین و دم دست است اما پایه اش، اصولی دارد. «درستی»، «بی طرفی» و «کامل بودن» خبر.
خیلی از خبرها حواشی و ابعادی دارند که هرگز رسانه ها فرصت نمی کنند به آن بپردازند. گاهی هم آنقدر سرعت رویدادها – مثلا ایران – زیاد است که بعضی خبرهای به ظاهر معمولی، قربانی اهمیت دیگر خبرهای با اهمیت تر می شوند.
اهمیت؟ روزنامه نگاری و خبر متکی به سلیقه نیست. یعنی سعی می کند که نباشد. قاعده، اصول و چهارچوب هایی دارد که براساس آن خبرنگار یا روزنامه نگار تصمیم می گیرد و اقدام می کند. یا برعکس، گاهی خبری را جدی نمی گیرد چون با قاعده و اصول این حرفه نمی خواند، پس اقدامی نمی کند.
یک مثال بزنم. در روزهای پر التهاب بعد از انتخابات سال ۸۸ در ایران، مرگ ناگهانی مایکل جکسون خواننده فقید آمریکایی موجب شد رسانه های آمریکایی کمتر به خبرهای ایران بپردازند. سه سال گذشته اما هنوز از برخی می شنوم که چرا رسانه های آمریکایی خبر مرگ این هنرمند را به خبر اعتراض ها در ایران ترجیح دادند.
پاسخ ساده است. مخاطب آمریکایی انتظار داشت رسانه ها به مرگ یکی از چهره های مشهور معاصر آمریکا بپردازد. اما مخاطب ایرانی چطور؟ شاید برای عده ای در ایران هم این خبر مهم بود اما خیلی ها می خواستند خبرهای اعتراض ها و وقایع بعد از انتخابات را بشنوند.
می بینید؟ به همین سادگی مساله «مکان و جغرافیا» می تواند ارزش رویدادها را متفاوت و حتی وارونه کند. اگر یک رسانه آمریکایی در آن مقطع همچنان خبرهای ایران را در صدر خبر خود قرار می داد، خیلی زود با واکنش مخاطبان آمریکایی اش روبرو می شد. برعکس ، اگر رسانه ای که برای ایران خبر پخش می کرد، مرگ مایکل جکسون را در صدر خبرهایش می نشاند، از سوی مخاطب ایرانی مورد انتقاد قرار می گرفت که «من الان می خواهم در مورد وقایع ایران بشنوم».
قصد وبلاگ دیدهبان مقایسه است: نحوه انتشار خبر در رسانه های مختلف، سلیقه متفاوت مخاطبان و سوژه های خبری در رسانه ها.
دیدهبان، مانند برجهای دیدهبانی، از بالا به کسی نگاه نمی کند. اتفاقا همین پایین و دم دست است اما پایه اش، اصولی دارد. «درستی»، «بی طرفی» و «کامل بودن» خبر.