اريک فروم در کتاب فرار از آزادی در توضيح فرقه (کالت=cult) های مذهبی و سياسی در جوامع آزاد، آن را ناشی از وجود «تعدد گزينه ها» می داند که تصميم گيری را برای آنها دشوار کرده است.
در دوران پيش مدرن مردم گزينه های چندانی نداشتند، و به همين دليل فرديت در زندگی اکثريت مردم اساساً تبلور ملموسی نداشت. درآن دوران، مثلاً در عرصه اقتصادی یک فرد هم توليدکننده بود و هم مصرف کننده. اما با تحول دوران، اینک توليدکننده ديگر مصرف کننده محصول خود نيست، و در نتيجه دو نقش يک انسان کاملاً از هم جدا شده است.
با تطور جوامع انسان نقش های همزمان بيشتری پيدا می کند، و در نتیجه فرديت او تکامل می یابد، تا جايي که بعضی که توان تحمل تعدد گزينه ها را ندارند، به فرقه های رنگارنگ پناه می برند تا از رنج تصمیم گیری خلاص شوند.
در عصر حاضر با تطور اقتصاد فراصنعتی و جهانی شدن، امکانات تازه ای برای دستيابی به فرديت از طريق شرکت در هويتهای مجازی در اینترنت بوجود آمده است. اينترنت اين فرصت را برای بسياری از مردم جوامع بسته و پيش مدرن نیز فراهم کرده است که در دنيای مجازی هويتهای متعدد را تجربه کنند.
مثلاً اگر يک کارگر در آمريکا می تواند با شرکت در اتحاديه کارگری و همزمان عضويت در يک سازمان هنری، دو هويت موازی را تجربه و فرديت خود را بيشتر متجلی کند؛ انسانی که در کشوری عقب مانده با اقتصادی خودکفا روزگار می گذراند نیز می تواند در جمعی کارگری در فيسبوک عضو شود و همزمان در يک گروه هنری در فضای سايبر نیز فعال شود، و با داشتن هويتهای متعدد مدرن، بيشتر به فرديت خود دست پيدا کند.
تجربه جنبش سبز در ايران و بهار عربی در تونس، مصر، ليبی در اساس با اين تحول آغاز شد که جمعيت بيشتری توانستند به رغم عقب ماندگی جامعه خود، با شرکت در هويت های مجازی در اينترنت به فرديت بيشتری دست يابند. به همين دليل نيز احزاب سياسی در آن جوامع که در دنيای عينی آن کشورها شکل گرفته اند، از اين جمعيتی که در دنيای مجازی هويت های تازه يافتند و به حرکت درآمدند، عقب مانده اند.
از ديرباز تفاوت اساسی بين تشکيلات افراد آزاد (حزب) با «کالت» ها، «توده» ها و «خلق» ها وجود داشته است. اولی حرکت داوطلبانه کسانی است که به فرديت دست يافته اند، و به دليل اشتراک در قبول برنامه و پلاتفرمی خاص، نظير اعضا احزاب مدرن در جوامع پيشرفته، در تشکيلات معينی جمع می شوند. در صورتيکه بر عکس، توده و خلق و انبوهی از انسانها که در تعصبی خاص شريک باشند، در فرقه هایی هم آواز می شوند که رفتارشان با گروههای فاشيستی يا مافيايی همخوان است.
برای اعضای «کالت» ها نه تنها فرديت مطرح نيست، بلکه هراس از فرديت وجود دارد، به طوری که حتی اگر کودکانشان بخواهند از فرقه فاصله بگيرند، ممکن است تا مرز نابودی فرزندان خود گام بردارند. نمونه آن را چند سال پيش در تکزاس و «کالت» ديويد کُورِش دیدیم. سابقه چنین رفتارهایی در فرقه های مذهبی ایران – چه در گذشته و چه در حال وجود دارد.
دنيای مجازی فرصتی برای تحول فراهم کرده که مردم جوامع عقب مانده سريعتر به فرديت دست يابند. اين امر دولت های خودکامه را به وحشت انداخته و پايه هايشان را از بيخ و بن به لرزه درآورده است.
هيچ چيز بيش از فرديت انسانها برای رژيم های خودکامه ترس آورتر نيست، زیرا آنها اساس قدرت خود را بر جمعيتی بنا می کنند که به درستی «توده» یا «خلق» خوانده می شوند، يعنی انسانهايی که قرار نيست از خود فرديتی و شخصیتی داشته باشند. «نظمی» که در آن قربانی شدن فرد برای جمع – همچون جوامع بدوی - پذیرفته شده است.
در دوران پيش مدرن مردم گزينه های چندانی نداشتند، و به همين دليل فرديت در زندگی اکثريت مردم اساساً تبلور ملموسی نداشت. درآن دوران، مثلاً در عرصه اقتصادی یک فرد هم توليدکننده بود و هم مصرف کننده. اما با تحول دوران، اینک توليدکننده ديگر مصرف کننده محصول خود نيست، و در نتيجه دو نقش يک انسان کاملاً از هم جدا شده است.
با تطور جوامع انسان نقش های همزمان بيشتری پيدا می کند، و در نتیجه فرديت او تکامل می یابد، تا جايي که بعضی که توان تحمل تعدد گزينه ها را ندارند، به فرقه های رنگارنگ پناه می برند تا از رنج تصمیم گیری خلاص شوند.
در عصر حاضر با تطور اقتصاد فراصنعتی و جهانی شدن، امکانات تازه ای برای دستيابی به فرديت از طريق شرکت در هويتهای مجازی در اینترنت بوجود آمده است. اينترنت اين فرصت را برای بسياری از مردم جوامع بسته و پيش مدرن نیز فراهم کرده است که در دنيای مجازی هويتهای متعدد را تجربه کنند.
مثلاً اگر يک کارگر در آمريکا می تواند با شرکت در اتحاديه کارگری و همزمان عضويت در يک سازمان هنری، دو هويت موازی را تجربه و فرديت خود را بيشتر متجلی کند؛ انسانی که در کشوری عقب مانده با اقتصادی خودکفا روزگار می گذراند نیز می تواند در جمعی کارگری در فيسبوک عضو شود و همزمان در يک گروه هنری در فضای سايبر نیز فعال شود، و با داشتن هويتهای متعدد مدرن، بيشتر به فرديت خود دست پيدا کند.
تجربه جنبش سبز در ايران و بهار عربی در تونس، مصر، ليبی در اساس با اين تحول آغاز شد که جمعيت بيشتری توانستند به رغم عقب ماندگی جامعه خود، با شرکت در هويت های مجازی در اينترنت به فرديت بيشتری دست يابند. به همين دليل نيز احزاب سياسی در آن جوامع که در دنيای عينی آن کشورها شکل گرفته اند، از اين جمعيتی که در دنيای مجازی هويت های تازه يافتند و به حرکت درآمدند، عقب مانده اند.
از ديرباز تفاوت اساسی بين تشکيلات افراد آزاد (حزب) با «کالت» ها، «توده» ها و «خلق» ها وجود داشته است. اولی حرکت داوطلبانه کسانی است که به فرديت دست يافته اند، و به دليل اشتراک در قبول برنامه و پلاتفرمی خاص، نظير اعضا احزاب مدرن در جوامع پيشرفته، در تشکيلات معينی جمع می شوند. در صورتيکه بر عکس، توده و خلق و انبوهی از انسانها که در تعصبی خاص شريک باشند، در فرقه هایی هم آواز می شوند که رفتارشان با گروههای فاشيستی يا مافيايی همخوان است.
برای اعضای «کالت» ها نه تنها فرديت مطرح نيست، بلکه هراس از فرديت وجود دارد، به طوری که حتی اگر کودکانشان بخواهند از فرقه فاصله بگيرند، ممکن است تا مرز نابودی فرزندان خود گام بردارند. نمونه آن را چند سال پيش در تکزاس و «کالت» ديويد کُورِش دیدیم. سابقه چنین رفتارهایی در فرقه های مذهبی ایران – چه در گذشته و چه در حال وجود دارد.
دنيای مجازی فرصتی برای تحول فراهم کرده که مردم جوامع عقب مانده سريعتر به فرديت دست يابند. اين امر دولت های خودکامه را به وحشت انداخته و پايه هايشان را از بيخ و بن به لرزه درآورده است.
هيچ چيز بيش از فرديت انسانها برای رژيم های خودکامه ترس آورتر نيست، زیرا آنها اساس قدرت خود را بر جمعيتی بنا می کنند که به درستی «توده» یا «خلق» خوانده می شوند، يعنی انسانهايی که قرار نيست از خود فرديتی و شخصیتی داشته باشند. «نظمی» که در آن قربانی شدن فرد برای جمع – همچون جوامع بدوی - پذیرفته شده است.