لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ ایران ۱۲:۳۹

مهاجرت و هویت، حکایت نمایش «محمود» در کانادا


تارا گرامی در نمایش «محمود» در تورنتو
تارا گرامی در نمایش «محمود» در تورنتو
نمایش «محمود»، اثر تارا گرامی، نویسنده، بازیگر و تهیه کننده ایرانی تبار مقیم کانادا توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.

این نمایش داستان طنز زندگی روزمره یک دختر جوان دوازده ساله ایرانی کانادایی است که به مسائل مهاجرت و پدیده هویت و ملیت و مشغولیت های ذهنی او می پردازد و روایت مهندس ایرانی تباری که تاکسی می راند و یک جوان اسپانیایی همجنسگرا در یک شهر پر رفت و آمد و شلوغ را حکایت می کند. بخشی از شخصیت «محمود» از تابلوی نقاشی «رقص دامن های قرمز» (The Dance of the Red Skirt) اثر پال کلی و یک راننده تاکسی ایرانی تبار در تورنتو الهام گرفته شده است.

تارا گرامی، متولد تهران است و زمانی که شش سال داشت، ایران را به همراه خانواده اش ترک و مدتی را در آلمان و ایالات متحده زندگی و بخش بزرگی از زندگی خود را در کوچ سپری کرده است. او که هم اکنون در کانادا اقامت دارد، فارغ التحصیل رشته هنر درام از دانشگاه تورنتو است و با تعدادی از هنرمندان سرشناس صنعت فیلم و سینما در کانادا همکاری کرده است. تجربه مهاجرت، هویت و فرهنگ در آثار تارا گرامی به وضوح مشاهده می شوند.

«محمود» در نمایش ماه ژوییه سال جاری، جایزه بهترین نمایش «جشنواره فرینج» در تورنتو را از آن خود کرد و تحسین صاحبنظران رشته تئاتر و نمایش را برانگیخت.

تارا گرامی پس از اجرای این نمایش در تورنتو و پیش از اجرای آن در شهر نیویورک، با وب سایت صدای آمریکا گفتگو کرد:

ایده شخصیت «محمود» و تبدیل آن به یک نمایش چگونه شکل گرفت؟

تارا گرامی: شخصیت «محمود» سه سال پیش به صورت یک پروژه تک نفره و ده دقیقه ای شکل گرفت که برای پایان ترم دانشگاه تورنتو نوشته بودم و آن را اجرا کردم. این شخصیت، در طول سه سال تغییر کرد و به یک نمایش یک ساعته بدل شد که هم اکنون در تورنتو به نمایش در آمده است. این نمایش از مسائل بسیاری الهام گرفته شد، اما من شخصیت «محمود» را از راننده تاکسی های ایرانی و بسیار دوست داشتنی مقیم شهر تورنتو الهام گرفتم که هر روز با آن ها برخورد داشتم. بیشتر این راننده تاکسی های ایرانی تبار متخصص و تحصیل کرده بودند، اما نتوانسته اند در رشته های تحصیلی و تخصصی خود کار بیابند و ناچار شده اند تاکسی برانند. هدف من این بود که راهی را بیابم تا داستان زندگی این افراد را روایت کنم و با تجربه خودم در مقام یک مهاجر ایرانی بیامیزم و این نمایش به این شکل متولد شد.

مهاجرت، هویت و فرهنگ از جمله مفاهیم آشنای زندگی شما هستند، این مفاهیم
چگونه در این نمایش و زندگی حرفه ای شما انعکاس می یابند؟

تارا گرامی: یکی از شخصیت های اصلی این نمایش، من هستم که ١٢ سال دارم. زمانی که من به کانادا مهاجرت کردم، فقط شش سال داشتم و در آن زمان، جامعه ایرانیان در تورنتو، آنگونه که امروز بزرگ و فعال است، زیاد بزرگ و توانا نبود، من از این که ایرانی بودم، تنفر داشتم. خجالت می کشیدم. بچه ها مسخره ام می کردند، چون چهره ام متفاوت بود و من فقط دوست داشتم شبیه بقیه باشم. اما بزرگتر که شدم، با وجودی که با میراث فرهنگی و هویتم راحت تر شدم، خود را بین دو هویت کاملاً متفاوت یافتم. زمانی که به ایران سفر می کردم، هیچ گاه کاملاً احساس ایرانی بودن نمی کردم و حالا هم که تورنتو زندگی می کنم، به طور کامل احساس کانادایی بودن نمی کنم. این نمایش برای من راهی بود که بتوانم برای ایرانی تبارانی که مثل من در سنین پایین مهاجرت کردند، نوعی تعادل و جایگاه میانه بیابم.

آیا به نظر شما، مهاجر بودن و تجربه زندگی در کشورهای مختلف آثار هنری شما را غنی تر می کند و یا احساس می کنید که از بعضی از جنبه های زندگی در کشور میزبان محروم هستید؟

تارا گرامی: به طور قطع زندگی در مهاجرت آثار من را غنی تر می کند. من به هویت های چندملیتی و این که ما، در مقام مهاجر چطور فرهنگ را تعریف می کنیم، خیلی علاقه دارم. اقامت و زندگی در کشورهای مختلف، از جمله ایران، آمریکای شمالی و اروپا وسعت دید من و تجربه مهاجرت من را گسترده تر کرده و علت آن این است که من در مقام یک مهاجر تجربیات و دانش بسیاری کسب کردم و به فرهنگ های مختلف و متفاوت علاقه بسیاری دارم و به همین دلیل است که به فرهنگ خودم هم علاقه بسیاری دارم. تجربیات من، اساس و بنیان کنجکاوی، خلاقیت و بلندنظری را در وجودم تثبیت کرده اند و این ارزش ها ابزار مهمی برای یک هنرمند محسوب می شوند.

بزرگترین چالش مهاجرانی که در کشور میزبان در رشته های هنری و به ویژه هنر نمایشی و سینما فعال هستند، چیست؟

تارا گرامی: اولین چالش، پدر و مادرهای ما هستند!! به ویژه والدین خانواده های آسیای شرقی که ترجیح می دهند فرزندانشان، به جای این که در پی رشته های هنری باشند، دکتر و مهندس و وکیل بشوند. اما من خوشبختانه پدر و مادری داشتم که ( بیشتر اوقات) از علائق من حمایت کردند. یکی دیگر از چالش ها این است که دوست ندارم در مقام یک «بازیگر اهل خاورمیانه» شناخته بشوم، دوست دارم فقط من را «یک بازیگر» بخوانند. با وجودی که من عاشق هویت ایرانی خود هستم، اما شخصیت من، جنبه های بیشتری از آن که ریشه هایم و این که اهل کدام کشور هستم، دارد. من امیدوارم که در آینده، در مقام یک بازیگر تمرکز بیشتر بر توانایی ها و استعدادهای من باشد تا فقط هویت و اصلیت من.

چه برنامه ای برای آینده دارید؟ آیا به تمرکز بر موضوعات مشابهی علاقه مند هستید و یا ترجیح می دهید که چشم انداز خود را تغییر بدهید؟

تارا گرامی: امسال قصد دارم نمایش «محمود» را در کشورهای مختلف جهان اجرا کنم. اولین توقف بعد از نمایش تورنتو، شهر نیویورک خواهد بود و خدا می داند بعد از آن کجا بروم. من به تمرکز روی موضوعاتی علاقه مند خواهم بود که در «محمود» کشف کردم چون این موضوعات بخش جدایی ناپذیری از وجود و ماهیت من هستند، اما به طور قطع دوست ندارم همه حرفه خود را روی یک موضوع خاص تمرکز کنم. من در ابتدای مسیر قرار دارم و امیدوارم که بتوانم تجربیات بیشتری را در طول فعالیت های حرفه ای خود پشت سر بگذارم.
XS
SM
MD
LG