لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۰۵:۵۹

روسیه و عصر نگاه به غرب


روسیه و عصر نگاه به غرب
روسیه و عصر نگاه به غرب

کم نیستند ناظرانی که معتقدند روسیه بخش اعظم سالِ ۲۰۱۰ میلادی را صرف بهبود مناسبات در صحنه بین المللی کرده است. اختلاف های مرزی با نروژ را در شمال اروپا پایان داد. روابط اقتصادی با چین را توسعه بخشید، و رابطه اش را با دولت جدید اوکراین متعادل تر کرد. اما، بزرگترین تحول در سیاست خارجی روسیه در این سال به تبعیت از روندی تقریبا ۳۰۰ ساله، واکنشی آشکار به «شرق» و بهبود روابط با «غرب» بود.

این تحول در سیاست خارجی روسیه را شاید بتوان به صورت نمادین با اشاره به نکته ای در چهره دولتمردان عالیرتبه در دوران اتحاد شوروی و تفاوت آن با همتایان جدید شان در روسیه دید.

به روایت تصاویر اکثر سیاستمداران تراز اول در اتحاد شوروی سابق از جمله ولادیمیر لنین، بنیانگذار اولین و آخرین امپراتوری کمونیستی در جهان، ژوزف استالین، نیکیتا خروشچف، لئونید برژنف و یوری آندره پوف چهره هایی جدی و درهم کشیده داشتند. گزارشگران غربی آندره گرومیکو را که هجده سال وزیر امور خارجه شوروی بود «آقای نه» لقب داده بودند که با استفاده از بخش اول نام خانوادگی اش، به «مستر گروم» یا «آقای عبوس» شهرت یافته بود. اما دیمیتری مدوِدف رئیس جمهوری ۴۴ ساله روسیه، با وجود تجاوز کوتاه مدت ارتش سرخ به گرجستان در ۱۷ مردادماه ۱۳۸۷ که به کدر شدن سیاست خارجی کرملین در جامعه جهانی منجر شد، سیمایی بشاش و با تراوت از خود به نمایش می گذارد . تا نمایی از نوگرایی روس ها در اقتصاد به نمایش بگذارند.

پس از فروپاشی اتحاد شوروی در دو دهه قبل که به نوعی به رقابت های دو قدرت کمونیستی مسکو و پکن نیز پایان داد، روسیه و جمهوری خلق چین تلاش کرده اند تا نه تنها ارتباطات امنیتی را به سطح بالاتری ارتقا دهند، بلکه با توجه به اوج گیری قدرت اقتصادی چین ، مراودات اقتصادی دو کشور نیز عمیق تر و گسترده تر شده است.

اما به گفته کنستانین فن اگرت، تحلیل گر سیاسی امور روسیه ،این روابط در عرصه اقتصاد چندان «متوازن» نیست، زیرا « اکثر شرکت های روسی منابع مالی و سرمایه مورد نیاز را از چین وام می گیرند و در این رابطه، روس ها طرفِ ضعیف ترهستند.»

از سوی دیگر در قاره اروپا، هر چند حضور ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه در مراسم یاد بود قتل عام ۱۵ هزار افسر لهستانی توسط ارتش سرخ در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم در جنگل «کاتین» به تلاش بی وقفه کرملین برای بهبود روابط با ورشو تعبیر شد، اما به گفته «پاول فلکنهاور» تحلیل گر امور نظامی « این تظاهر به روابط نزدیک و اعطا مدال به شخصیت های لهستانی نمایشی از خواست کرملین برای روابط بهتر با ورشو است. اما واقعیت این است که هنوز دیواری از بی اعتمادی در روابط دو کشور وجود دارد.»

دو دهه پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق به عنوان دومین ابرقدرت و به گفته دیمیتری تره نین، رئیس موسسه تحقیقاتی کارنگی مسکو« رهبران روسیه کاملا نسبت به ناکامی شان در دستیابی به جایگاه سابق، خویش آگاهی دارند.»

به گفته آقای تره نین، «رهبران کنونی روسیه به خوبی می دانند که تنها هواداری از نماد پژمرده شوروی سابق و استفاده از آن برای تجهیز داخلی و اعمال فشار خارجی کافی نیست. بنابراین، این دولتمردان به صورتی کاملا آگاهانه تصمیم گرفته اند، روابط شان را با کشورهایی که می توانند منبعی برای مدرن شدن روسیه باشند، بهبود بخشند.»

به همین دلیل ،با وجود اخراج حلقه ای از جاسوسان روسی از ایالات متحده، و بازداشت یک دلال اسلحه روسی بنام ویکتور بوت در تایلند و انتقال به آمریکا، کرملین اجازه نمی دهد به دوستی اش با ایالات متحده آسیب وارد شود و آشکارا با مبارزه ضد تروریستی نیروهای آمریکایی علیه طالبان در افغانستان موافق است. به گفته آقای فون دلیل اصلی این سیاست این است که «اگر طالبان و اندیشه بنیادگرائی اسلامی به مناطقی نظیر قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان سرایت کند، کابوس روس ها به واقعیت خواهد پیوست. کابوسی که مسکو از آن بیزار و بیمناک است.»

کارشناسان روابط بین الملل در مقام مقایسه، سیاست خارجی روسیه قرن نوزدهم را به پاندولی تشبیه می کنند که مدام از شرق به غرب و بالعکس متمایل می شود. یکی از مثال های کلاسیک این حرکت پاندولی ، شکست سهمگین ارتش تزاری از نیروهای ژاپن در ۱۰۵ سال پیش در نبرد دریائی «تسوشیما» در شرق دور و از دست دادن «پرت آرتور» در منتهی الیه شرقی سرزمین روسیه تزاری بود.

این ناکامی که اولین شکست یک قدرت اروپائی از یک قدرت نو ظهور آسیائی بود سبب شد، تا توجه سیاست خارجی روسیه از شرق به غرب و به بالکان در اروپای جنوبی معطوف شود، امری که به افزایش تضادها در سرزمین های واقع در شرق قاره اروپا منجر شد و یکی از مهمترین عوامل آغاز جنگ جهانی اول در ۹۶ سال پیش شناخته شده است.

دیپلماسی پاندولی اتحاد شوروی در قرن بیستم به مراتب اهمیت کمتری داشت، اما بر اساس همین روش و به عنوان نمادی دیگر در این باره می توان گفت که روسیه قرن بیست و یکم با اوج گیری قدرت چین به ویژه درعرصه اقتصادی در «شرق»، آشکارا به سمت بهبود روابط با «غرب» متمایل شده است.

XS
SM
MD
LG