لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۱۳:۵۵

رویکرد «سخت گیرانه» رامنی نسبت به برنامه اتمی ایران



نورم کلمن، مشاور سیاست خارجی میت رامنی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، طی سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ و از اعضای کمیته روابط خارجی سنای ایالات متحده بوده است.

کلمن همچنین مدیر ائتلاف یهودیان جمهوریخواه است. وی در گفت وگو با سیامک دهقانپور، مجری برنامه «افق» صدای آمریکا، دیدگاه های رامنی در مورد ایران و مسایل مهم جهانی را تشریح کرده است. متن مصاحبه را در ادامه می خوانید.


سنگین ترین تحریم ها علیه ایران، در دولت باراک اوباما اعمال شده است. اخیرأ کنگره لایحۀ دیگری را برای تحریم ایران تحت عنوان «قانون کاستن از تهدید ایران» تصویب کرد. این تحریم ها از دید آقای رامنی چه اهدافی را دنبال می کنند؟ آیا این رویکرد درستی در قبال ایران است؟
هدف نهایی این است که ایران نتواند به سلاح هسته ای دست یابد. این تنها مصالح آمریکا یا اسرائیل نیست، درواقع مصلحت جهانی است. با سعودی ها صحبت کنید، اگر ایران سلاح هسته ای داشته باشد، آنها به دنبال آن نخواهند بود؟ مصر چه کار خواهد کرد؟ به خودمان بیاییم، می بینیم چنان مسابقۀ تسلیحاتی راه افتاده که نمی شود کنترلش کرد.
این را به واقعیات درون ایران هم اضافه کنید. رهبری ایران را می گویم، نه مردم ایران. این دو را باید متفاوت از هم دانست. احمدی نژاد گفته که می خواهد اسرائیل را از صفحۀ روزگار محو کند. به سخنان مستبدان باید گوش داد و حرف هایشان را باور داشت.
برای همین هاست که ایران نباید سلاح هسته ای داشته باشد. اما چطور باید پیشگیری کرد؟ تحریم ها بخش عمده ای از تلاش های لازم در این زمینه هستند. مهم است بدانیم که کنگره این تحریم ها را به تصویب رسانده، وگرنه دولت آنقدر که باید، برای تحریم بانک مرکزی و صنعت نفت ایران فشار نمی آورد. این فقط بخشی از تلاش هایی است که در قالب به اصطلاح "همۀ گزینه های روی میز" صورت گرفته تا اطمینان حاصل کنیم ایران به سمت ساخت سلاح های هسته ای قدم برنمی دارد، چرا که اگر ایران سلاح هسته ای داشته باشد، اوضاع دنیا بدتر خواهد شد.
آیا سیاست آقای رامنی مخالفت با هر گونه غنی سازی توسط ایران است؟
او با گفتن "نه" به این موضوع، خط قرمزی را در این ارتباط تعریف کرده، خیلی واضح و روشن. صحبت هایی بود از این که ایران می تواند تا حد مشخصی غنی سازی داشته باشد، اما در آن صورت، خیلی راحت می تواند تغییر مسیر بدهد، بخصوص این که ایران تاریخچۀ طولانی از سرپیچی از قوانین آژانس بین المللی انرژی اتمی داشته و به طور کامل شفاف عمل نکرده است.
نتیجه این شد که آقای رامنی اعلام کرد غنی سازی خط قرمزش هست. بنابراین فکر می کنم او در این زمینه، نسبت به دولت فعلی، رویکردی سختگیرانه تر داشته باشد. این دولت مدت ها فکر می کرد می تواند ایران را از رفتن به سوی سلاح هسته ای باز دارد و شاهد زنجیره ای از مذاکرات در این زمینه بوده ایم؛ در عین حال، ایران هم حرکتش را در مسیر خودش ادامه داده و به نقطه ای نزدیک شده که من اسمش را می گذارم "نقطۀ غیر قابل بازگشت". نقطه ای که هیچکس نباید واقعأ خواهان آن باشد؛ نه دولت آن را می خواهد و قطعا آقای رامنی هم نمی خواهد. برای همین در اعمال تحریم ها محکم تر عمل خواهد کرد و همۀ گزینه را هم مد نظر خواهد داشت، چون می داند که این یک بازی نیست.
ایران هم باید بداند که دنیا و جهان متمدن اجازه نخواهد داد که به سمت سلاح هسته ای برود.
اما آیا شما، یا آقای رامنی، دغدغۀ این را ندارید که مردم ایران که تعلق خاطر بسیاری به آمریکا دارند، با این سختگیری ها و بویژه فشارهای اقتصادی، واکنش معکوس نشان بدهند؟
همین مایۀ نگرانی است. ما باید حساب مردم ایران را با احمدی نژاد، روحانیون و رهبری که ملت ایران را سرکوب می کنند سوا کنیم. فرصتی بعد از انتخابات بوجود آمد، فرصت انقلاب، ایرانی ها به خیابان ها ریختند. اما به گمان من یکی از بزرگترین ناکامی های این دولت این بود که وقتی یک دختر جوان در یکی از خیابان های تهران بر زمین افتاد و غرق خون شد، این دولت نگفت که بهت زده شده، نگفت که مستبدان باید به زیر کشیده شوند و نگفت که از مردم ایران و فریاد آزادی خواهی آنها حمایت می کند.
بنابراین همیشه در کنار تحریم ها این موضوع هم مایۀ نگرانی ماست. چون می خواهید مردم در راهشان موفق شوند، اما در عین حال می خواهید رژیم را هم به نحوی مهار کنید؛ این کار دشواری است، شکی در آن نیست.
وقتی اولین نسیم بهار عرب در حقیقت از سمت ایران وزید، این دولت ساکت بود. از تونس آغاز نشد، از خیابان های تهران شروع به وزیدن کرد. فرصتی بود که با "سکوت مطلق" ما روبرو شد. یادم می آید یک بار یکی از مخالفان شوروی سابق در مورد صحبت های پرزیدنت ریگان گفت که حرف های ریگان را آنها در درون سلول های زندان شنیدند، و پژواک آن سخنان این بود که مردم را از جا بلند کرد. اما این دولت، در جواب مردم ایران که می گفتند می خواهند از زیر یوغ استبداد بیرون بیایند، سکوت اختیار کرد.
به هر نظرسنجی که مراجعه کرده ام، دیدم که جوان های ایرانی به آمریکا علاقمند هستند. باید هم علاقمند باشند. آنها هم می خواهند که کشورشان "سرزمین فرصت ها" باشد؛ لیاقتش را هم دارند. فرهنگ پارسی، فرهنگی بسیار غنی و توانمند است، اما از رژیمی رنج می برد که ماهیت استبدادی دارد، مخالفانش را سرکوب می کند؛ مردم را در خیابان به قتل می رساند؛ و اجازه برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه را نمی دهد؛ چنین رژیمی باید تغییر کند، اما متأسفانه مردم در آنجا اسیر شر و فساد هستند. امید من این است که آقای رامنی، در مقام رئیس جمهور، برای رفع این شر و حمایت از آزادی خواهی مردم ایران از هیچ کاری دریغ نخواهد کرد و اجازه نخواهد داد که مردم در زمانی که به کمک احتیاح دارند، تنها و منزوی بمانند.
آقای رامنی برای حمایت از اپوزیسیون داخل و خارج ایران چه برنامه هایی دارد؟
به اقداماتی متعادل نیاز است. چیزی که ما نمی خواهیم این است که اپوزیسیون داخل ایران، متهم شود که آلت دست آمریکا است. آقای رامنی از فریاد برای آزادی و جنبش های آزادی خواهانه حمایت می کند، اما باید به گونه ای عمل کنیم که این حمایت بار اضافه ای بر دوش مردم نگذارد و کار را برای کسانی که برای رسیدن به آزادی در ایران فعالیت می کنند، سخت تر نکند. من در "موقوفه ملی برای دموکراسی" خدمت کرده ام و دائما با این مسائل سروکار داشته ام. ما از مخالفان استبداد و دیکتاتوری حمایت می کنیم، نه از هر اپوزیسیونی به معنای عامش. اپوزیسیونی که در برابر کسانی ایستاده که مردم را در خیابان می کشند، مخالفان را سرکوب می کنند و اجازۀ برگزاری انتخابات آزاد را نمی دهند، آقای رامنی از این اپوزیسیون به نحو مناسبی حمایت خواهد کرد.
آیا آقای رامنی برنامه هایی برای ترویج دموکراسی در ایران درنظر دارد؟
در این زمینه صحبت مشخصی نکردیم. اما همانطور که گفتم من در موقوفه ملی برای دموکراسی فعالم و به کارهایی که در آنجا می کنیم افتخار می کنم. آن نهاد، سازمان مناسبی برای همکاری است ... گروه هایی هم هستند که از تلاش های خودجوش عمومی برای ارتقای مهارت های مردم، برقراری حکومت قانون، دموکراسی و ازادی مطبوعات و امثال این ها حمایت می کنند. به گمان من آقای رامنی همراه نیرومندی برای موقوفه ملی برای دموکراسی باشد.
آقای رامنی در قبال روسیه، در مقایسه با رئیس جمهور، موضعی تندتر داشته؛ آیا سفر اخیر ایشان به لهستان مربوط به مسالۀ دفاع موشکی دربرابر ایران بوده است؟ و یا پیامی به روسیه؟
تا حدودی امیدوارم پیامی به مسکو باشد. یادتان باشد که آقای اوباما زمانی دفاع موشکی را متوقف کرد که لهستان از آن به شدت حمایت می کرد. البته این تصمیم ساده ای نبود. ضمنا روزی که رئیس جمهور تصمیم به توقف طرح سپر دفاع موشکی گرفت، مصادف بود با هفتادمین سالروز حملۀ روس ها به لهستان. آن روز، در واقع او زیر پای لهستانی ها را خالی کرد. برای همین بعد از آن رهبران دو کشور با هم دیدار نکردند، درواقع نمی خواستند با رئیس جمهور صحبت کنند.
آقای رامنی برای تاریخچۀ مبارزات لهستانی ها در راه کسب آزادی احترام زیادی قائل است و این برای آنها ارزشمند است. آنها دوستان ما بوده اند، در خیلی از موارد شرکای ما بوده اند. آنها می دانند استبداد یعنی چه و می دانند ساقط کردن استبداد چه ارمغانی برای آنها داشته است، برای همین کشوری آباد را ساختند. واضح است که سپر دفاع موشکی برای اطمینان از این است که ایران به هیچ نحوی قادر نباشد اروپا را تهدید کند. طرح دفاع موشکی آمریکا برای آقای رامنی بسیار مهم است و بزرگترین اشتباه تاریخی دولت فعلی این بود که فکر کرد می تواند با توقف آن، روابط با روسیه را بازسازی و از نو آغاز کند.
آن جملۀ رئیس جمهور که در گوشی به مدودوف می گفت "تا انتخابات صبر کن، بعد از آن انعطاف پذیری بیشتری در برابر روسیه خواهم داشت" هم که دیگه خجالت آور بود. کدام انعطاف پذیری؟ روس ها از آنچه که در مورد سوریه و توقف کشتار و سرکوب در آنجا باید انجام گیرد حمایت نکرده اند. آنها در مورد مسالۀ ایران همکاری نداشته اند. با همۀ این احوال ترجیح او این بود که روابط را اصلاح کند و مثلأ به سمت روابط مثبت گام بردارد.
به همین خاطر است که آقای رامنی می رود که آن آغاز دوباره را دوباره آغاز کند. اما از طریقی سازنده.
روس ها شریک ما خواهند بود، اگر با ما در مورد ایران همکاری کنند و اگر در مورد سوریه همراه ما باشند؛ و ما از آن عمیقأ استقبال خواهیم کرد. اما اگر به همین منوال ادامه بدهیم، یعنی به جای قدرت از موضع ضعف برخورد کنیم، وقتش که برسد، چیزی که عایدمان خواهد شد، همین است که می بینیم. از بازسازی این روابط با روسیه چه چیزی عاید ما شد؟ حمایت روسیه را در قبال رژیم بشار اسد نداشتیم، در برابر تهدید هسته ای ایران هم همینطور. برای همین است که آن بازسازی دوباره باید بازسازی شود.
قطعأ سفر به لهستان پیامی بود از جانب آقای رامنی به این مضمون که "من در کنار دوستانمان ایستادم." گاهی اوقات این دولت با دشمنان ما بهتر از دوستانمان رفتار می کند.
با توقف سیستم دفاع موشکی پشت آنها خالی شد و آقای رامنی مجددأ روی آن کار خواهد کرد.
اما بعضی می گویند این طرز فکر دوران جنگ سرد است. دوران ریگان به پایان رسیده.
من به دوران ریگان با احترام نگاه می کنم. به نظرم دوران سازنده ای بود و فکر می کنم همه، از هر جناح سیاسی، اذعان می کنند که سازنده بوده است. رونالد ریگان صدای امید بود، صدای آزادی بود. مردم را با هم متحد کرد. به مردم دنیا این امید را داد که آمریکا در کنار آنها خواهد بود و آزادی در دسترس است. دست آخر هم شوروی از هم پاشید و این نتیجۀ خیلی خوبی بود. دیوار برلین فروریخت و اگر ریگان از خودش قدرت نشان نمی داد، چنین اتفاقی نمی افتاد.
آقای رامنی معتقد است از موضع قدرت راه رسیدن به صلح هموار می شود. هدف صلح است و کاستن از درگیری ها. هدف درگیری بی جهت با رقبا نیست. هدف افزودن به درگیری ها نیست، بلکه کاستن از آنهاست.
یکی از درس هایی که تاریخ به ما می آموزد این است که اگر مقتدر باشید قادر خواهید بود از درگیری ها بکاهید. اگر از خودتان قدرت نشان دهید، آنگاه حریفان شما راضی خواهند شد که با شما برای رسیدن به اهداف مشترک همکاری کنند.
خلاصه این که آقای رامنی صلح و آرامش می خواهد، اما بخوبی آگاه است که صلح و آرامش از موضع قدرت حاصل خواهد شد، چیزی که قطعا نه ما و نه دنیا، از این دولت شاهد نبوده است.
از سوریه گفتید؛ آقای رامنی گفته است که آمریکا باید نقش بیشتری در مورد سوریه ایفا کند. منظور او چه کارهایی است؟
کوفی عنان قطعا برای گفتگوهای صلح فرستاده نمی شد، تا روزنامۀ واشنگتن پست، که منعکس کننده ی دیدگاه محافظه کاران هم نیست، در یادداشتی بنویسد مأموریت کوفی عنان، بزرگترین شکست دیپلماتیک در تاریخ سازمان ملل است. این خیلی معنادار بود؛ همین اواخر هم دیدیم که کنار کشید.
البته دولت رامنی سیاست ما را در سوریه به کوفی عنان و سازمان ملل واگذار نمی کرد؛ واضح است که اسد باید برود، اسد و هر کسی هم این را می داند.
آقای رامنی معتقد است ما باید با مخالفان سوریه همکاری نزدیکی داشتیم، البته باید با دقت، از "همکاری نزدیک" حرف زد، چون باید بدانیم که اپوزیسیون چه کسانی هستند؛ نمی خواهیم از یک رژیم استبدادی به رژیم استبدادی دیگری برسیم. اما فرصتی پدید آمده برای کار مشترک با همپیمانانمان، با ترکیه و دیگرانی که از اوضاع منطقه درک مناسبی دارند، برای آن که اسد را به نحوی کنار زد. هزاران نفر جان خود را از دست داده اند، و فکر می کنم آنها از بین رفتند چون ما تعلل کردیم، چون کار را به کوفی عنان سپردیم. به نظرم اشتباهات بزرگی رخ داده است.
اسد قطعا خواهد رفت، اما خون های زیادی در این راه ریخته شده است. با حمایت از اپوزیسیون حقیقی و همکاری نزدیک با همسایگان سوریه در منطقه می توان سریعتر فهمید که چه باید کرد و چگونه باید اسد را کنار زد. آنچه الان در جریان است، وضعی غم انگیز است که مدتهاست ادامه دارد.
آیا آقای رامنی از مداخله نظامی رد سوریه حمایت می کند؟
تا به حال از دخالت نظامی آمریکا حرفی نزده است. ما از به خطر انداختن جان آمریکایی ها و استفاده از تجهیزات نظامی آمریکا حرفی نمی زنیم. ما از "حمایت از مخالفان" می گوییم؛ از همکاری با کشورهای منطقه و اقداماتی که می توان انجام داد می گوییم. بنابراین آقای رامنی از حمایت قاطع از اپوزیسیون سخن می گوید نه از دخالت نظامی. کار نزدیک با همسایگان در منطقه، پایان اسد را زودتر رقم خواهد زد. این امر ممکن است خیلی زود اتفاق افتد، اما مدتهای طولانی بدرازا کشید.
آقای رامنی در سفر اخیرش به اسراییل از اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل یاد کرد. آیا روابط ایالات متحده با اسرائیل، در صورت انتخاب شدن او، تغییر محسوسی خواهد کرد؟
خوب آقای اوباما هم گفته که اورشلیم پایتخت اسرائیل است، هرچند که سخنگوی او نتوانست بیاد آورد که پایتخت اسرائیل کدام شهر است؟
این یک واقعیت است، یک حقیقت است. در راه حلی که دو کشور مستقل را در کنار هم می بیند، فلسطینی ها هم احتمالأ مناطقی را در آن اطراف خواهند داشت، اما در هر حال آنجا، پایتخت اسرائیل است. اورشلیم، یکپارچه، پایتخت اسرائیل است، و تا ابد پایتخت جدانشدنی اسرائیل خواهد بود. اوباما چنین چیزی را مطرح کرد و بعد سخنگوی مطبوعاتی او نتوانست بخاطر بیاورد که "پایتخت اورشلیم" کجاست – البته منظورش اسرائیل بود. گفت می دانید که اگر در اورشلیم به دنیا بیائید، گذرنامه یا گواهی برای شما صادر می شود که نشان می دهد شما اهل اورشلیم هستید؛ البته باید می گفت اسرائیل نه اورشلیم.
آقای رامنی به روشنی گفته که اسرائیل همپیمان دموکراتیک ما در منطقه است. واقعا نباید بین ما فاصله ای بیافتد. البته رئیس جمهور تا به حال چند بار حرف هایی را در گوشی زده – اما یک بار وقتی سرکوزی زیر لب جمله ای را گفت "که چقدر سخت است با نخست وزیر اسرائیل کنار بیائیم"، آنوقت پرزیدنت اوباما به جای این که آن را رد کند و بگوید که آنها دوست و همپیمان ما هستند، با او موافقت کرد.
برای همین است که میت رامنی یک دفعه گفت "هرکاری که اوباما در قبال اسرائیل کرده، من برعکس آن را عمل خواهم کرد." البته حالا منظورش از هرکار می دانید که درواقع همه چیز نبوده.
واضح است که ما از آنها با قدرت حمایت می کنیم. کمک های نظامی افزایش داشته که بخش عمده ای از آن در دورۀ بوش در سال دو هزار و هفت امضا شد. خلاصه این که آقای رامنی به روشنی گفته که ما در کنار شرکای دموکرات خود در خاورمیانه خواهیم ایستاد؛ و اگر لازم بود در مواردی مثل ایران تصمیماتی بگیرند، آنها را تضعیف نخواهیم کرد.
آنها باید در این خصوص تصمیم خودشان را بگیرند. حرف احمدی نژاد را دوباره تکرار می کنم که گفت "اسرائیل باید از صفحۀ روزگار محو شود" و فکر کنم همین چند هفته پیش هم باز جملات مشابهی را تکرار کرد. این واقعا آزار دهنده است. دوباره می گویم، حرف های مستبدان را باید جدی گرفت. اگر گفتند کاری را انجام می دهند، نباید آن را سرسری گرفت، همانطور که نادیده گرفتن حرف های هیتلر پیامدهای جبران ناپذیری - نه تنها برای یهودیان - بلکه برای همۀ ما به دنبال داشت.
برای همین است که این رئیس جمهور که چند بار جدا با حرف هایش پشت اسرائیل را خالی کرده، حالا که سال انتخابات است می گوید که باید محکم و با اقتدار در کنار اسرائیل ایستاد اما پیشینۀ او چیز دیگری را نشان می دهد و آقای رامنی این را مدنظر دارد و به همین علت است که او وقتی به اسرائیل رفت، از طرف نخست وزیر و مردم اسرائیل به گرمی مورد استقبال قرار گرفت. و فکر می کنم این موضوع در انتخابات آتی انعکاس خواهد یافت.
آقای رامنی در قبال اخوان المسلمین در مصر چه موضعی دارد؟
این موضوع چالش برانگیزی است.آیا بهار عرب هنوز هم بهار عربی است؟ آیا تبدیل به زمستان عربی نشده؟ در مورد کمک یک میلیارد و سیصد میلیون دلاری سالانه به مصر، به نظرم باید بطور روشن به اسرائیل اطمینان داد که این کمک ها منوط به آن است که مصر به قرارداد صلح با اسرائیل احترام بگذارد. این خیلی نکتۀ حساسی است.
باید تلاش کرد و با همکاری مشترک با کشورهای منطقه، با دوستانمان در جهان عرب و جامعۀ مسلمانان، اطمینان حاصل کرد که برقراری دموکراسی، پیامد این بهار عرب خواهد بود. اما واضح است که این کمک ها در حال حاضر نسبتا بدون شرط بوده است. آقای رامنی عمیقا از این نگران است که این پیمان صلح تاریخی که برای ما فوق العاده ارزشمند است پابرجا می ماند و مصر بر این موضوع واقف است که رابطه اش با ما مشروط به پایبندی اش به پیمان صلحی است که دستاوردهای فوق العاده ای برای کل منطقه داشته است، و مایۀ شرمساری خواهد بود اگر نادیده گرفته شود یا به خطر بیافتد.
در مورد نفوذ ایران در آمریکای لاتین چطور؟ مشخصأ در مورد ونزوئلا و چند کشور شاخص آمریکای لاتین حرف می زنم. آیا ایران بخاطر سیاست های رئیس جمهوری آمریکا در حال از دست دادن نفوذش در منطقه نیست؟ می دانید که در جریان سفر اخیر احمدی نژاد به برزیل، رئیس جمهور برزیل حتی به خودش زحمت نداد تا با او دیدار کند.
من چندان طرفدار پر و پا قرص سیاست های رئیس جمهور در آمریکای لاتین نیستم. من مسول کمیته ی فرعی امور نیمکرۀ غربی در سنا بودم و با مسائل آمریکای لاتین خیلی خوب آشنا هستم. رئیس جمهور باید از توافقنامۀ تجارت آزاد با کلمبیا هم بطور کامل حمایت می کرد. به یاد داشته باشید که او فقط می خواست روی کره جنوبی کار کند، اما کنگره که اکثریت آن جمهوریخواه است، گفت که باید پاناما و کلمبیا هم در دستور کار باشند.
کلمبیا یکی از قویترین دوستان آمریکا در آمریکای لاتین و شریک مهمی در امر مبارزه با مواد مخدر است. تغییراتی در زمان ریاست جمهوری پرزیدنت اوریبه به وقوع پیوسته که کلمبیا را به مکان امن تری تبدیل کرده است. نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا، فارک، متلاشی شده اند و تنها نیروهای سرکش که قاچاقچی مواد مخدرند، مسئله الان آنجاست و نبرد دولت با آنهاست. دیگر درگیری های ایدئولوژیک وجود ندارد و دولت، تنها در برابر قاچاقچی ها ایستاده است.
پلیس کلمبیا در حال آموزش دادن به پلیس دیگر کشورهای آمریکای مرکزی است که چگونه بتوانند با مسالۀ قاچاق مواد مخدر مقابله کنند.
موفقیت در کلمبیا حساس است، متأسفانه مثل یک بادکنک، اگر فشارش دهید، می ترکد و روی کل آمریکای مرکزی تأثیر می گذارد. اما این رئیس جمهور حمایت چندانی از آنها نکرده است. عملکرد او نشان داده که معتقد است هوگو چاوز مشکل جدی نیست و این، به نظر من ساده انگارانه است. چاوز مشکلی جدی بوده و هست. این منطقه با آن قدمت تاریخی خوب می داند که آزادی چیست و چاوز و کاسترو نمادهای آزادی به حساب نمی آیند.
فرصت فوق العاده ای در برزیل بوجود آمد که به سمت برخورداری از اقتصادی قوی حرکت کرد؛ شیلی هم همینطور، دولت های آنها تحت کنترل محافظه کاران نیستند و بیشتر تحت نفوذ کسانی اند که تمایلات چپ دارند و برای حکومت قانون و سیستم بازار آزاد احترام قائلند. اما چاوز مثل آنها نیست و این ها چیزهایی نیست که او بخواهد. او از ایران استقبال می کند چون به نظر من ضعیف شده است، هم از نظر فیزیکی هم سیاسی؛ به همان اندازه که کلمبیا، برزیل یا دیگران تقویت شده اند، او تضعیف شده است.
به نظر من تأثیر ایران بر منطقه رو به کاهش است. البته هنوز نگرانی از ایران و حمایتش از حزب الله در منطقه باقی هست. چندین سال قبل، ساختمان مرکز یهودیان در آرژانتین تخریب شد و رد پاها نشان داد که حزب الله در منطقه حضورداشته است؛ حزب الله هم که ابزار ایران است. البته حالا نسبت به گذشته، خیلی کمتر نفوذ یا تأثیر منفی دارند، اما چاوز و کاسترو، الگوهای سرکوب حکومتی و مخالف آزادی هستند که نمی توانند منعکس کنندۀ آمریکای لاتین باشند.
آقای رامنی از تبیین یک پیمان اقتصادی با آمریکای لاتین سخن گفته است. آنها همسایگان ما هستند و نگاه ما باید طوری باشد که بتوانیم با هم اقتصاد این بخش از عالم را به گونه ای تقویت کنیم که بتواند با نفوذ چین یا اتحادیۀ اروپا در دنیا، به رقابت بپردازد. روابط آمریکا و همسایگانش باید قوی تر از این که هست باشد و آقای رامنی بارها از تحکیم روابط اقتصادی در منطقه سخن گفته. فکر کنم این روابط اقتصادی مستحکم، منجر به تضعیف الگوی چاوزی و در نتیجه تضعیف نفوذ ایران در منطقه می شود.
XS
SM
MD
LG