سيدابراهيم موسوی
اتفاقات اخير(تظاهرات ودرگيری مسلحانه مخالفان باماموران امنيتي،نامه 300روشنفكربه شاهزاده عبدالله برای انجام اصلاحات،بررسی برگزاری اولين انتخابات در14 شهرو…) ازچندمنظرمی توان نگاه كرد:
1- فشارواستبدادخانوادگی آل سعودديگركارايی نداردووقتی چندنسل زيرفشارباشدبالاخره نسل بعدی سربه شورش می گذارد.
2- تحولات كشورهای منطقه( انتخابات 86 ايران وپيروزی اصلاح طلبان – سرنگونی حكومت مستبددينی طالبان وروی كارآمدن حكومت دينی ملايم كه نقش وفضای بهتری به مردم وزنان افغان داده است – سرنگونی صدام وبوجودآمدن فضای بازبرای شيعيان عراق كه اين موضوع برروی شيعيان عربستان تاثيرگذاشته است)
3- پيری ملك فهدوعدم كنترل اوضاع كشور.
4- تسلط آمريكابرعراق ونفت آن،كه باعث احتياج كمترآمريكابه نفت عربستان می شودبنابراين شورشهای آنجابرای آمريكاديگرمهم نيست پس برای آرام شدن اوضاع دخالتی نمی كند.
5- بيشتردرگيری هابين نيروهای امنيتی واصلاح طلبان دينی كه بدنبال اسلام ميانه رومی باشندرخ می دهدواين افرادبرای منافع آمريكاخطرسازنيست.
6- هرچه بيشتردرعربستان تشنج باشدنيازآل سعودبه آمريكابيشترخواهدبودوممكن است عربستان برای كنترل اوضاع ازآمريكابخواهددرامورداخلی كشوربيشتردخالت كند.
7- نيروهای مخالف اگردرعربستان به پيروزی برسندبرای تثبيت موقعيت خويش وپيداكردن جايگاه درجهان ناچارندبه آمريكا(قويترين قدرت دنيا)متوسل شوند.
8- تحولات منطقه به نفع آمريكاپيش می رود(مردم وبعضی ازمسئولين ايران ضديت سابق راباآمريكاندارند-افغانستان وعراق تحت كنترل كامل آمريكاهستند)پس ضعيف شدن عربستان برای ايالات متحده چندان نگران كننده نيست