لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۱۲:۰۸

شهر نیویورک مزین به آثار موزائیک یک آرتیست خیابانی


شهر نیویورک مزین به آثار موزائیک یک آرتیست خیابانی
شهر نیویورک مزین به آثار موزائیک یک آرتیست خیابانی
<!-- IMAGE -->



از عهد عتیق تا دوران رنسانس تا امروز، هنر موزائیک،(گذاشتن قطعات کوچک درکنار یکدیگر به یک شکل هنری) جذابیت خاصی برای افراد مختلف با سلیقه های گوناگون داشته است. امروزه هنرهای خیابانی و آثارهنری که با استفاده از اجناس بی مصرف ساخته می شود نیز از توجه زیادی برخورداراست و این محبوبیت به صورت روزافزونی در حال رشد است.
مدت ۲۲ سال است که جیم پاور، هنرمند ساکن نیویورک با درهم آمیزی هنرهای خیابانی از طریق استفاده از اشیاء غیرقابل مصرف وهنرظریفه موزائیک یا استفاده از کاشی های کوچک توانسته است آب و رنگ تازه ای به نمای بیرونی و عمومی شهر نیویورک ببخشد. دیدگاه هنری این هنرمند توانسته است شهر نیویورک را به صورتی دگرگونه عوض کند.

جیم پاورسازنده این تابلوهای عظیم موزائیک می گوید:« توی این شهر خیلی از آدم ها هستند که دوستان زیادی ندارند. خیلی ها هم واقعا تنها هستند چرا که این بخشی از نوع زندگی رایج در شهر نیویورک است. اما من یکی از این آدم ها نیستم. من در طول این مدت توانسته ام بیش از یک میلیون نفر را ملاقات کنم. همه آن ها مرا به نام « مرد موزائیکی» می شناسند! اسمی که ازهمان اوائل کار روی من ماند و هنوز هم همه مرا به همین نام می شناسند.»

هنرموزائیک سازی جیم پاور، بخش جدائی ناپذیری از چهره امروز محله های شرقی منهتن معروف به « ایست ساید» است. در هرگوشه و کنار این محله وسیع، شما با یکی از آثار جیم پاور روبرو می شوید که یا تصویری است از افراد شناخته شده یا تبلیغ یک سایت اینترنتی جدید است و یا آدرس محل تازه ای را به صورت موزائیک با اشیای ناخواسته و سنگ و شیشه و آینه های کوچک نقش کرده است. بسیاری از تجار و کاسبان محله، از این آثارهنری به جای تابلوهای تبلیغاتی معمولی استفاده می کنند که ضمن دادن اطلاعات شکل زیبایی نیز به محله داده و آن را از حالت بی روح تجاری آن خارج می سازد.

<!-- IMAGE -->

پاور می گوید:«من کوشش دارم تا مسیرهنری بشریت را عوض کنم و با استفاده از اجناس بدرد نخور و دور انداختنی در خلق آثاری زیبا در سراسر جهان به نوعی تغییر و تحولی هنری دست بزنم. در میان این کارهایی که می بینید، ما فقط از کسانی ستایش کرده ایم که جزو کارگران و خدمت گزاران واقعی جامعه هستند و تصاویر آن ها را روی در و دیوارهای محله نقش کرده ایم. این همان مفهومی است که من سعی دارم در هنر خود نشان دهم. برای همین هم آن را «هنرعمومی» خوانده ام. یعنی هنری که متعلق به عموم مردم و درباره خود این مردم است و با آن ها رابطه ای مستقیم دارد. من همیشه فکر کرده ام چقدر خوب خواهد بود که یک روز به خیابان معروف «پارک آونیو» برویم و ببینیم که روی این آسمانخراش های خاکستری و دلتنگ کننده، تصاویر رنگارنگ و زنده ای کشیده شده است. به این صورت بود که من در سال ۱۹۸۷ به پائین شهر آمدم، شغل پردرآمد خودم با ماهی ۸ هزار دلار حقوق را رها کردم و تصمیم گرفتم با ساختن این موزائیک ها در اماکن عمومی زندگیم را بگذرانم. هر روز بیشتر به این کار دل بسته شدم و به خودم گفتم عجب شغل عالی دارم!»

آثار موزائیک جیم پاور هم مانند آثار خطاطی هیروگلیف به صورتی ساخته شده است که برای سالیان طولانی باقی بماند. هم چنین ساختار این آثار هنری به صورتی است که مردم بتوانند با آن بدون هیچ آسیب و گزندی در فعل و انفعال باشند:« شما باید اینجوری انگشت هایتان را روی این قطعه بکشید تا ببینید تا چه حد صاف و یک دست ساخته شده است. تمام لبه های اضافی برداشته شده است و یک سطح صاف و پاکیزه تماشائی باقی مانده است. راستی که اعجاب انگیز است. من توی همین خیابان هاست که واقعا زندگی می کنم. آثار من در این حوالی مثل نقاشی های عظیمی است که در یک موزه غول پیکر بی سقف آویزان شده است. جایی که هر آدمی می تواند از کنار آن ها رد شده و از تماشای آن ها لذت ببرد. در واقع همین طور هم هست و هرکسی که از اینجا رد می شود از تماشای این قطعات لذت می برد. اما با همه این حرف ها مهم ترین مسئله در حال حاضراین است که ما بتوانیم این کار را در سطح جهانی رواج دهیم. به خصوص ما باید بتوانیم نسل جوان را به اینگونه کارها علاقمند سازیم.»

بسیاری از آثار تصویری جیم پاور، پرتره هایی از افرادی است که دیگر میان ما نیستند و بسیاری از آن ها نیز از چهره قهرمانان وقایع یازدهم سپتامبر و کسانی که ضمن کمک به دیگران جان خود را از دست داده اند ساخته شده است.

جیم می گوید:«من یک بازگوکننده تاریخ معاصرهستم. به همین دلیل است که سعی کرده ام جزئیات تاریخی گوناگون را وارد این کارهنری کنم. وقایعی که به صورتی به یکدیگر ربط پیدا می کنند. اما باید بگویم با همه این احوال انجام کار من، بدون کمک مردم امکان پذیر نیست. این کارها بدون مردم معنی و مفهومی ندارند. بدون مردم این کارها یک قطعه هنری دیگر است که در این کائنات بوجود آمده. من آمده ام اینجا که کاری انجام دهم و موثر باشم. من فقط یک چیز می دانم و آن هم این است که اغلب آدم ها از خودشان می پرسند من روی این کره خاکی چه می کنم؟ من هرگز این سئوال را از خودم نکرده ام چرا که من به کاری اشتغال دارم که به خاطر آن آفریده شده ام.»

XS
SM
MD
LG